بحث سیزدهم
مکمل زیر ساختهای معاد
[سوره الأعراف (7): آيات 29 تا 30]
قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ (29) فَرِيقاً هَدى وَ فَرِيقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ (30)
(29) بگو: پروردگارم (همگان را در هر زمان و مكانى) به دادگرى فرمان داده است، و (دستور او) اين (است) كه در هر عبادتى رو به خدا كنيد و از وى مخلصانه اطاعت نماييد و او را صادقانه بپرستيد. خداوند همان گونه كه شما را در آغاز آفريده است، (به همان سادگى پس از مرگ، شما را زنده مىكند و به سوى او) برمىگرديد.
(30) (در آن وقت كه به سوى او برمىگرديد، دو گروه خواهيد بود:) گروهى كه (خداوند ايشان را موفّق گردانده است و به سبب پيروى از رهنمود پيغمبران) هدايتشان بخشيده است، و گروهى كه درخور گمراهى گرديده و سرگشته شدهاند، چرا كه به جاى يزدان، شياطين را به دوستى و سرورى گرفتهاند و خويشتن را راهيافته پنداشتهاند.
تفسير از تفسیر نمونه:
از آنجا كه در آيه گذشته، سخن از فحشاء كه مفهوم آن هر گونه كار زشتى را شامل مىشود در ميان بود، و تاكيد شده بود كه خداوند هرگز دستور به فحشا نمىدهد، در اين آيه به اصول دستورات پروردگار در زمينه وظائف عملى در يك جمله كوتاه اشاره شده و سپس اصول عقائد دينى يعنى مبدء و معاد را به طور فشرده بيان مىكند.
نخست مىگويد:” اى پيامبر به آنان بگو پروردگار من به عدالت دستور داده است” (قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ).
و مىدانيم عدالت مفهوم وسيعى دارد كه همه اعمال نيك را در بر مىگيرد، زيرا حقيقت عدالت آن است كه هر چيز را در مورد خود به كار برند و به جاى خود نهند.
گرچه ميان” عدالت” و” قسط” تفاوتى وجود دارد،” عدالت” به اين گفته مىشود كه انسان حق هر كس را بپردازد، و نقطه مقابلش، آن است كه ظلم و ستم كند و حقوق افراد را از آنها دريغ دارد، ولى” قسط” مفهومش آن است كه حق كسى را به ديگرى ندهد، و به تعبير ديگر” تبعيض” روا ندارد، و نقطه مقابلش آن است كه حق كسى را به ديگرى دهد.
ولى مفهوم وسيع اين دو كلمه مخصوصا به هنگامى كه جدا از يكديگر استعمال مىشوند تقريبا مساوى است و به معنى رعايت اعتدال در همه چيز و همه كار و هر چيز را به جاى خويش قرار دادن مىباشد.
سپس دستور به يكتاپرستى و مبارزه با هر گونه شرك داده، مىفرمايد:” توجه
قلب خويش را در هر عبادتى به سوی او كنيد” و از ذات پاك او به سوى ديگر منحرف نشويد (وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ).
” او را بخوانيد و دين و آئين خود را خالص و مخصوص او قرار دهيد” (وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ).
پس از تحكيم پايه توحيد، توجه به مساله معاد و رستاخيز كرده، مىگويد:
” همانگونه كه شما را در آغاز آفريد، دگربار در قيامت باز مىگرديد” (كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ.
*** در اينجا به دو نكته بايد توجه كرد:
[1- راجع به” أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ”]
1- مفسران در تفسير جمله أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ تفسيرهاى گوناگونى ذكر كردهاند:
گاهى گفتهاند منظور از آن توجه به قبله به هنگام نماز است.
و گاهى گفتهاند منظور شركت در مساجد به هنگام نمازهاى روزانه است.
و گاهى نيز احتمال دادهاند كه هدف از آن، حضور قلب و نيت خالص به هنگام عبادت مىباشد.
ولى تفسيرى كه در بالا ذكر كرديم، يعنى توجه به خداوند و مبارزه با هر گونه شرك و توجه به غير خدا مناسبتر با قبل و بعد اين جمله به نظر مىرسد، اگر چه اراده همه اين معانى از مفهوم آيه نيز دور نيست.
2- كوتاهترين استدلال براى معاد
در مورد معاد و رستاخيز مردگان بحث زياد شده است و از آيات قرآن به خوبى استفاده مىشود كه هضم اين مساله براى بسيارى از مردم كوتاه فكر در اعصار پيشين مشكل بوده است تا آنجا كه گاهى مطرح شدن مساله رستاخيز و معاد را در گفتار انبياء، دليل بر نادرست بودن دعوت آنها و حتى (العياذ باللَّه) دليل بر جنون و ديوانگى آنان مىگرفتند و مىگفتند: أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ .
” اين كه پيامبر مىگويد بعد از آنكه خاك شديد و پراكنده گشتيد باز هم زنده خواهيد شد، تهمتى است كه بر خدا بسته، و يا ديوانه است!.
ولى بايد توجه داشت چيزى كه بيشتر موجب تعجب و شگفتى آنان مىشد، مساله معاد جسمانى بود، زيرا باور نمىكردند پس از آنكه بدنهاى ما خاك گردد، و ذرات خاكش در مسير باد و طوفان قرار گيرد و به هر گوشهاى از كره زمين افشانده شود، بار ديگر اين ذرات پراكنده، از آغوش خاك و از ميان امواج درياها و از لابلاى ذرات هوا گردآورى شود، و همان انسان نخستين، لباس حيات و زندگى در بر پوشد.
قرآن مجيد در آيات مختلف به اين پندار نادرست پاسخ گفته و آيه فوق، يكى از كوتاهترين و جالبترين تعبيرات را در اين زمينه بازگو مىكند و مىگويد:
نگاهى به آغاز آفرينش خود كنيد ببينيد، همين جسم شما كه از مقدار زيادى آب و مقدار كمترى مواد مختلف، فلزات و شبه فلزات تركيب شده است در آغاز كجا بود؟ آبهايى كه در ساختمان جسم شما به كار رفته هر قطرهاى از آن، احتمالا در يكى از اقيانوسهاى روى زمين سرگردان بود و سپس تبخير گرديد و تبديل به ابرها و به شكل قطرات باران بر زمينها فرو ريختند، و ذراتى كه هم اكنون از مواد جامد زمين در ساختمان جسم شما به كار رفته، روزى به صورت دانه گندم يا ميوه درخت، يا سبزيهاى مختلف بود كه از نقاط پراكنده زمين گردآورى شد. بنا بر اين چه جاى تعجب كه پس از متلاشى شدن و بازگشت به حال نخستين، باز همان ذرات جمعآورى گردند و به هم پيوندند و اندام نخستين را تشكيل دهد؟
و اگر چنين چيزى محال بود چرا در آغاز آفرينش انجام شد؟ بنا بر اين” همان گونه كه در آغاز، خدا شما را آفريده است در روز رستاخيز نيز بازمىگرداند” و اين
همان مطلبى است كه در جمله كوتاه بالا مىخوانيم.
*** در آيه بعد چگونگى عكس العملهاى مردم را در برابر اين دعوت (دعوت به سوى نيكيها و توحيد و معاد) بيان مىكند و مىگويد:” توفيق خداوند شامل حال گروهى شد و آنها را به راه حق هدايت كرد، در حالى كه گروه ديگرى گمراهى بر آنان مسلم گرديد” (فَرِيقاً هَدى وَ فَرِيقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ) .
و براى اينكه كسى تصور نكند بدون جهت خداوند، طايفهاى را هدايت مىكند و جمع ديگرى را گمراه، در جمله بعد اضافه مىكند:” گروه گمراهان همانها بودند كه شياطين را اولياى خود انتخاب كرده بودند، و به جاى ولايت پروردگار، ولايت شيطان را پذيرفتند” (إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ).
و عجب اين كه با تمام گمراهى و انحراف” چنين مىپنداشتند كه هدايت يافتگان واقعى آنها هستند” (وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ) اين حالت مخصوص كسانى است كه در طغيان و گناه فرو روند، و آن چنان غرق فساد و تباهى و انحراف و بتپرستى گردند كه حس تشخيص آنها به كلى دگرگون شود، زشتيها را زيبايى، و گمراهىها را هدايت، پندارند، و در اين حال درهاى هدايت به كلى به روى آنها مسدود خواهد شد، و اين همان چيزى است كه خودشان براى خويشتن فراهم ساختهاند. (تفسير نمونه، ج6، ص: 146-145)
ترجمه تفسير الميزان ج8 90
[معناى جمله:” كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ”]
” كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ فَرِيقاً هَدى وَ فَرِيقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ …” یعنی” شما در قيامت مانند آن روزى كه خداىتان آفريد دو گروه خواهيد بود”،
در باره جمله” كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ” می توان گفت: در اعمال خود ميانهرو باشيد و خود را براى خداى سبحان خالص كنيد، زيرا خداى سبحان آن موقعى كه شما را آفريد به قضاى حتمى خود، دو دستهتان كرد، و بنا را بر اين گذاشت كه يك دسته را هدايت كند و دسته ديگر گمراه شوند، و بدانيد كه به زودى به همان گونه كه خلقتان كرد به سويش بازگشت مىكنيد، در آن روز نيز يك دسته هدايت يافتهاند و دسته ديگر كسانى خواهند بود كه به خاطر پيروىشان از شيطان دچار ضلالتند، پس ميانهرو باشيد و خود را خالص كنيد تا از آنانى باشيد كه به هدايت خدا مهتدى شدند، نه از آنان كه به ولايت و پيروى از شيطان گمراه گشتند.
بنا بر اين ، آيه مورد بحث همان مفادى را مىرساند كه آيه” وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً”
براى هر يك از شما سرنوشت معينى از بهشت و دوزخ و سعادت و شقاوت هست، و ممكن نيست كسى راهى غير از اين دو راه داشته باشد. پس در خيرات سبقت گيريد، باشد كه از اهل سعادت و بهشت شويد، نه از اهل دوزخ و شقاوت.
و همچنين مفاد آيه مورد بحث اين است كه در كارهايتان ميانهروى كنيد و خود را براى خدا خالص سازيد باشد كه از فريق هدايت يافتگان باشيد نه از آنان كه ضلالتشان حتمى شده است”.
و اما جمله” إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ”- اين جمله علت ضلالتى را كه جمله” حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ” براى آنان اثبات مىنمود تعليل مىكند، و از آن استفاده مىشود كه گويا ضلالت و خسرانى كه از مصدر قضاى الهى در حق ايشان صادر شده ناشی از ولايت شيطان بوده است.
آيه” كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ …” و همچنين آيه” وَ قَيَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ كانُوا خاسِرِينَ” نيز آن را افاده مىكند.
[اگر انسان به جايى برسد كه باطل را حق بپندارد، اميدى به رستگارى و هدايت يافتن او نيست]
” وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ” اين جمله معناى تحقق ضلالت را تفسير نموده مىفهماند انسان وقتى به راه باطل افتاد و از حق دور شد، مادامى كه اعتراف به باطل بودن آن داشته و حق را از ياد نبرده اميد برگشتن به حق در او هست، و اما اگر كارش به جايى رسيد كه به حق بودن باطل ايمان پيدا كرد و معتقد شد كه راه هدايت همان راهى است كه او مىرود، آن وقت است كه در گمراهى استوار شده و ضلالتش حتمى و براى هميشه اميد رستگاريش قطع مىگردد. پس وقتى چنين پندارى از لوازم ضلالت باشد جمله” وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ” به منزله تفسير جمله” حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ” خواهد بود، هم چنان كه همين پندار در آيه” قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً” و آيه” إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ” به عنوان يكى از لوازم ضلالت ذكر شده و آن را تفسير كرده است.
آرى، انسان تا زمانى كه در مسير فطرت راه مىرود و بر طبق نواميس خلقت قدم بر مىدارد، حق را حق و سعادت را سعادت و خلاصه هر چيز را آن طور كه هست مىبيند، و در نتيجه جز در برابر حق گردن نمىنهد، و جز براى راستى و درستى خاضع نمىشود، و جز چيزهايى را كه خير و سعادتش در آن است اراده نمىكند، اين فطرت آدمى است كه اگر توفيق هم رفيق شد و انسان به راه هدايت افتاد سعى مىكند تمامى مقاصد خود را با مصداق حقيقی آن تطبيق دهد، مثلا در عبادت كه يكى از مقاصد او است، جز خدا را كه مطلوب و مقصود حقيقى او است و بندگى در برابر او مصداق حقيقى عبادت است نمىپرستد، و جز حيات دائمى كه سعادت مطلوب او است طلب نمىكند.
اما اگر هوای نفس خود را بر شخصیت خود حاکم کرد، و در نتيجه از راه مستقیم، منحرف گرديد، دلش از حق به سوى باطل و از خير به سوى شر و از سعادت به سوى شقاوت بر مىگردد، آن وقت است كه هواى نفس را معبود خود گرفته و شيطان را مىپرستد، براى بتها سر فرود مىآورد، از عالم ملكوت چشم پوشيده دل به دنيا مىبندد، و چشم به زخارف مادى آن مىدوزد.
چنين كسى عقيدهاش نسبت به هر عملى كه انجام مىدهد اين است كه همين طور بايد آن را انجام داد، و خيال مىكند كه در عمل خود راه راست را يافته است، در نتيجه باطل را به عنوان حق، و شر و شقاوت را به خيال خير و سعادت اخذ مىكند، و در عين اين كه فطرتش سالم و محفوظ است در مقام عمل، فطرت خود را با غير آن تطبيق مىدهد. خداى تعالى در اين باره مىفرمايد:” يا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها”
آرى، محال است كسى باطل را با اعتراف به باطل بودنش پيروى كند، و شقاوت را با علم به اين كه شقاوت و خسران است طلب نمايد، هم چنان كه در اين باره نيز فرموده:” فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ” .
اين است آن معنايى كه دقت و تامل در آيه آن را اقتضا مىكند.
تفسير نور الثقلين ج2 17
55- فِي تَفْسِيرِ الْعَيَّاشِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي قَوْلِهِ:
وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ قَالَ: يَعْنِي الْأَئِمَّةَ.
56- فِي تَهْذِيبِ الْأَحْكَامِ عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ الطَّاطَرِيُّ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ
تفسير نور الثقلين، ج2، ص: 18
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» قَالَ: هَذِهِ الْقِبْلَةُ.
57- أَيْضاً مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي قَوْلِهِ: «أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» قَالَ مَسَاجِدَ مُحْدَثَةٍ فَأُمِرُوا انْ يُقِيمُوا وُجُوهَهُمْ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ.
59- فِي كِتَابِ عِلَلِ الشَّرَائِعِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى أَبِي إسْحَقَ اللَّيْثِيِّ عَنِ الْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلَامُ حَدِيثٌ طَوِيلٌ يَقُولُ فِيهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي آخِرِهِ «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ فَرِيقاً هَدى وَ فَرِيقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» يَعْنِي أَئِمَّةً دُونَ أَئِمَّةِ الْحَقِ «وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ».
63- في مجمع البيان «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» أي
خُذُوا ثِيَابَكُمُ الَّتِي تَتَزَيَّنُونَ بِهَا لِلصَّلَوةِ فِي الْجُمُعَاتِ وَ الْأَعْيَادِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلَامُ.
64- فِي كِتَابِ الْخِصَالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» قَالَ تَمَشَّطُوا فَإِنَّ التَّمَشْطَ يَجْلِبُ الرِّزْقَ وَ يُحَسِّنُ الشَّعْرَ وَ يُنْجِزُ الْحَاجَةَ وَ يَزِيدُ فِي مَاءِ الصُّلْبِ وَ يَقْطَعُ الْبَلْغَمَ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يُسَرِّحُ تَحْتَ لِحْيَتِهِ أَرْبَعِينَ مَرَّةً وَ مِنْ فَوْقِهَا سَبْعَ مَرَّاتٍ،
65- فِي تَفْسِيرِ الْعَيَّاشِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي قَوْلِ اللَّهِ: «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» قَالَ: وَ هِيَ الثِّيَابُ.
66- عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:
«خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» قَالَ: يَعْنِي الْأَئِمَّةَ.
67- عَنْ خُثَيْمَةَ بْنَ أَبِي خُثَيْمَةَ قَالَ: كَانَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَوةِ يَلْبَسُ أَجْوَدَ ثِيَابِهِ، فَقِيلَ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تَلْبَسُ أَجْوَدَ ثِيَابِكَ؟ فَقَالَ:
إِنَّ اللَّهَ جَمِيلٌ يُحِبُّ الْجَمَالَ، فَأَتَجَمَّلُ لِرَبِّي وَ هُوَ يَقُولُ: «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» فَأُحِبُّ أَنْ أَلْبَسَ أَجْوَدَ ثِيَابِي.
68- عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: سَأَلْتُهُ «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» قَالَ: هُوَ الْمَشْطُ عِنْدَ كُلِّ صَلَوةٍ فَرِيضَةٍ وَ نَافِلَةٍ.
69- فِي أُصُولِ الْكَافِي عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَنَّهُ
تفسير نور الثقلين، ج2، ص: 20
قال: وصل اللّه طاعة ولى أمره بطاعة رسوله، و طاعة رسوله بطاعته، فمن ترك طاعة ولاة امره لم يطع اللّه و لا رسوله، و هو الإقرار بما أنزل من عند اللّه عزّ و جلّ: «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» و التمسوا البيوت التي اذن اللّه ان ترفع و يذكر فيها اسمه، فانه أخبركم انهم «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ»
70- فِي الْكَافِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» قَالَ: فِي الْعِيدَيْنِ وَ الْجُمُعَةِ.
تفسير نور الثقلين، ج2، ص: 21
76- فِي الْكَافِي سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ هِلَالٍ الشَّامِيِّ مَوْلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنْهُ قَالَ قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَعْجَبَ إِلَى النَّاسِ مَنْ يَأْكُلُ الْجَشِبَ وَ يَلْبَسُ الْخَشِنَ وَ يَتَخَشَّعُ فَقَالَ: أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ يُوسُفَ نَبِيٌّ ابْنُ نَبِيٍّ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ كَانَ يَلْبَسُ أَقْبِيَةَ الدِّيبَاجِ مُزَوَّرَةً بِالذَّهَبِ، وَ يَجْلِسُ مَجَالِسَ آلِ فِرْعَوْنَ يَحْكُمُ فَلَمْ يَحْتَجِ النَّاسُ إِلَى لِبَاسِهِ وَ إِنَّمَا احْتَاجُوا إِلَى قِسْطِهِ، وَ إِنَّمَا يُحْتَاجُ مِنَ الْإِمَامِ إِلَى أَنْ إِذَا قَالَ صَدَقَ: وَ إِذَا وَعَدَ أَنْجَزَ، وَ إِذَا حَكَمَ عَدَلَ، إِنَّ اللَّهَ لَمْ يُحَرِّمْ طَعَاماً وَ لَا شَرَاباً مِنْ حَلَالٍ، وَ إِنَّمَا حَرَّمَ الْحَرَامَ قَلَّ أَوْ كَثُرَ، وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ».
77- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: بَعَثَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ إِلَى ابْنِ الْكَوَّا وَ أَصْحَابِهِ وَ عَلَيْهِ قَمِيصٌ رَقِيقٌ وَ حُلَّةٌ، فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَيْهِ قَالُوا: يَا ابْنَ عَبَّاسٍ أَنْتَ خَيْرُنَا فِي أَنْفُسِنَا وَ أَنْتَ تَلْبَسُ هَذَا اللِّبَاسَ؟ فَقَالَ: وَ هَذَا أَوَّلُ مَا أُخَاصِمُكُمْ فِيهِ.
تفسیر القمی / ج1 / 226 / [سورة الأعراف(7): الآیات 26 الى 39] ….. ص : 225
و قوله یا بَنِی آدَمَ لا یفْتِنَنَّكُمُ الشَّیطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَیكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ فإنه محكم، و أما قوله وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیها آباءَنا- وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قال الذین عبدوا الأصنام، فرد الله علیهم فقال قُلْ لهم إِنَّ اللَّهَ لا یأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ- أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ- قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ أی بالعدل وَ أَقِیمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ- وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ- كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ أی فی القیامة فَرِیقاً هَدى وَ فَرِیقاً حَقَّ عَلَیهِمُ الضَّلالَةُ یعنی العذاب وجب علیهم،
تفسیر القمی / ج1 / 226 / [سورة الأعراف(7): الآیات 26 الى 39] ….. ص : 225
وَ فِی رِوَایةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ- فَرِیقاً هَدى وَ فَرِیقاً حَقَّ عَلَیهِمُ الضَّلالَةُ» قَالَ خَلَقَهُمْ حِینَ خَلَقَهُمْ مُؤْمِناً وَ كَافِراً- وَ شَقِیاً وَ سَعِیداً- وَ كَذَلِكَ یعُودُونَ یوْمَ الْقِیامَةِ مُهْتَدِیاً وَ ضَالًّا یقُولُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ- وَ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ وَ هُمُ الْقَدَرِیةُ الَّذِینَ یقُولُونَ لَا قَدَرَ- وَ یزْعُمُونَ أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَى الْهُدَى وَ الضَّلَالَةِ
تفسیر القمی / ج1 / 227 / [سورة الأعراف(7): الآیات 26 الى 39] ….. ص : 225
وَ ذَلِكَ إِلَیهِمْ إِنْ شَاءُوا اهْتَدَوْا وَ إِنْ شَاءُوا ضَلُّوا- وَ هُمْ مَجُوسُ هَذِهِ الْأُمَّةِ- وَ كَذَبَ أَعْدَاءُ اللَّهِ الْمَشِیةُ وَ الْقُدْرَةُ لِلَّهِ «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ» مَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ شَقِیاً یوْمَ خَلَقَهُ- كَذَلِكَ یعُودُ إِلَیهِ شَقِیاً- وَ مَنْ خَلَقَهُ سَعِیداً یوْمَ خَلَقَهُ- كَذَلِكَ یعُودُ إِلَیهِ سَعِیداً
الكافی (ط – الإسلامیة) / ج2 / 2 / باب طینة المؤمن و الكافر ….. ص : 2
«هُوَ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ طِینٍ» و قال: «وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ» فأفاد أن الإنسان مخلوق من طین، ثمّ قال تعالى: «وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها- الآیة» و قال: «ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِی كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها- الآیة» فافاد أن للإنسان غایة و نهایة من السعادة و الشقاء، و هو متوجه إلیها، سائر نحوها. و قال تعالى: «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ فَرِیقاً هَدى
كافی (ط – دار الحدیث) / ج3 / 9 / 1 – باب طینة المؤمن و الكافر ….. ص : 7
أمّا البحث الأوّل فقد قال اللَّه تعالى: «هُوَ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ طِینٍ» [الأنعام (6): 2] و قال: «وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ» [السجدة (32): 7]، فأفاد أنّ الإنسان مخلوق من طین، ثمّ قال تعالى: «وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها» الآیة، [البقرة (2): 148] و قال: «ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِی كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها» الآیة، [الحدید (57): 22] فأفاد أنّ للإنسان غایة و نهایة من السعادة و الشقاء، و هو متوجّه إلیها، سائر نحوها، و قال تعالى: «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ فَرِیقاً هَدى وَ فَرِیقاً حَقَّ عَلَیهِمُ الضَّلالَةُ» الآیة، [الأعراف (7): 29- 30] فأفاد أنّ ما ینتهی إلیه أمر الإنسان من السعادة و الشقاء هو ما كان علیه فی بدء خلقه و قد كان فی بدء خلقه طیناً، فهذه الطینة طینة سعادة و طینة شقاء. و آخر السعید إلى الجنّة و آخر الشقی إلى النار، فهما أوّلهما؛ لكون الآخر هو الأوّل، و حینئذ صحّ أنّ السعداء خلقوا من طینة الجنّة، و الأشقیاء خلقوا من طینة النار، و قال تعالى: «كَلَّا إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِی عِلِّیینَ وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّیونَ كِتابٌ مَرْقُومٌ یشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ» [المطففین (83): 18- 21]، «كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّینٌ كِتابٌ مَرْقُومٌ وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِینَ» [المطفّفین (83): 7- 10] الآیات، و هی تشعر بأنّ «علّیین» و «سجّین»، هما ما ینتهی إلیه أمر الأبرار و الفجّار من النعمة و العذاب، فافهم.
من لا یحضره الفقیه / ج1 / 146 / التكفین و آدابه ….. ص : 146
(4). قیل: ظاهره ینافى ما ورد «انهم یحشرون حفاة عراة» و ظاهر قوله تعالى «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ» و یمكن أن یكون الحشر فی الاكفان بالنسبة الى الناجى و هم الشیعة أو الى الصلحاء منهم أو یختلف بالنظر الى أحوالها بان یحشروا عراة أولا ثمّ یكسون. (م ت).
ترجمه من لا یحضره الفقیه / ج1 / 206 / كفن كردن میت و ترتیبات آن ….. ص : 206
408- امام صادق علیه السّلام فرمود: كوشش كنید در تهیه بهترین و نفیسترین كفنها كه مردگان در روز قیامت با همین كفنها برانیگخته خواهند شد (گویند: این حدیث با احادیثى كه گوید: عریان و پا برهنه مبعوث خواهید شد منافات دارد و نیز با آیه شریفه كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ سازگار نیست و لذا باید توجیه شود).
علل الشرائع / ج2 / 610 / 385 باب نوادر العلل ….. ص : 577
تصویرنسخهخطى الْحَبَّةِ وَ بَارِئُ النَّسَمَةِ وَ فَاطِرُ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ مَا أَخْبَرْتُكَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ مَا أَنْبَأْتُكَ إِلَّا الصِّدْقَ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ مَا اللَّهُ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ وَ إِنَّ مَا أَخْبَرْتُكَ لَمَوْجُودٌ فِی الْقُرْآنِ كُلُّهُ قُلْتُ هَذَا بِعَینِهِ یوجَدُ فِی الْقُرْآنِ قَالَ نَعَمْ یوجَدُ فِی أَكْثَرَ مِنْ ثَلَاثِینَ مَوْضِعاً فِی الْقُرْآنِ أَ تُحِبُّ أَنْ أَقْرَأَ ذَلِكَ عَلَیكَ قُلْتُ بَلَى یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ قالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاكُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیءٍ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ وَ لَیحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ الْآیةَ أَزِیدُكَ یا إِبْرَاهِیمُ قُلْتُ بَلَى یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ لِیحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ كامِلَةً یوْمَ الْقِیامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِینَ یضِلُّونَهُمْ بِغَیرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما یزِرُونَ أَ تُحِبُّ أَنْ أَزِیدَكَ قُلْتُ بَلَى یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ فَأُوْلئِكَ یبَدِّلُ اللَّهُ سَیئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً یبَدِّلُ اللَّهُ سَیئَاتِ شِیعَتِنَا حَسَنَاتٍ وَ یبَدِّلُ اللَّهُ حَسَنَاتِ أَعْدَائِنَا سَیئَاتٍ وَ جَلَالِ اللَّهِ إِنَّ هَذَا لَمِنْ عَدْلِهِ وَ إِنْصَافِهِ لَا رَادَّ لِقَضَائِهِ وَ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ أَ لَمْ أُبَینْ لَكَ أَمْرَ الْمِزَاجِ وَ الطِّینَتَینِ مِنَ الْقُرْآنِ قُلْتُ بَلَى یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ اقْرَأْ یا إِبْرَاهِیمُ الَّذِینَ یجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ یعْنِی مِنَ الْأَرْضِ الطَّیبَةِ وَ الْأَرْضِ الْمُنْتِنَةِ فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى یقُولُ لَا یفْتَخِرْ أَحَدُكُمْ بِكَثْرَةِ صَلَاتِهِ وَ صِیامِهِ وَ زَكَاتِهِ وَ نُسُكِهِ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى مِنْكُمْ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ قِبَلِ اللَّمَمِ وَ هُوَ الْمِزَاجُ أَزِیدُكَ یا إِبْرَاهِیمُ قُلْتُ بَلَى یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ فَرِیقاً هَدى وَ فَرِیقاً حَقَّ عَلَیهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ یعْنِی أَئِمَّةَ الْجَوْرِ دُونَ أَئِمَّةِ الْحَقِ وَ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ خُذْهَا إِلَیكَ یا أَبَا إِسْحَاقَ فَوَ اللَّهِ إِنَّهُ لَمِنْ غُرَرِ أَحَادِیثِنَا وَ بَاطِنِ سَرَائِرِنَا وَ مَكْنُونِ خَزَائِنِنَا وَ انْصَرِفْ وَ لَا تُطْلِعْ عَلَى سِرِّنَا أَحَداً إِلَّا مُؤْمِناً مُسْتَبْصِراً فَإِنَّكَ إِنْ أَذَعْتَ سِرَّنَا بُلِیتَ فِی نَفْسِكَ وَ مَالِكَ وَ أَهْلِكَ وَ وُلْدِكَ.
أمالی المرتضى / ج1 / 87 / تأویل آیة و من كان فی هذه أعمى… ….. ص : 87
إن سأل سائل عن قوله تعالى: وَ مَنْ كانَ فِی هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِیلًا؛ [الإسراء: 72] فقال: كیف یجوز أن یكونوا فى الآخرة عمیا، و قد تظاهر الخبر عن الرسول علیه و آله السلام بأنّ الخلق یحشرون كما بدئوا سالمین من الآفات و العاهات، قال اللّه تعالى: كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ؛ [الأعراف: 29]، و قال عزّ و جل: كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ؛ [الأنبیاء: 104]، و قال جلّ و علا: فَبَصَرُكَ الْیوْمَ حَدِیدٌ؛ [ق: 22].
أمالی المرتضى / ج2 / 427 / 7 – سورة الأعراف ….. ص : 426
29 كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ. 1: 87
متشابه القرآن و مختلفه (لابن شهر آشوب) / ج1 / 127 / [سورة الأعراف(7): آیة 30] ….. ص : 127
قوله سبحانه فَرِیقاً هَدى وَ فَرِیقاً حَقَّ عَلَیهِمُ الضَّلالَةُ قد قلنا إن الهدى المطلق أنما یكون بمعنى البیان أو النجاة و هذه الآیة إنما وردت فیمن أعید بعد الممات أ لا ترى إلى أول قوله كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ.
متشابه القرآن و مختلفه (لابن شهر آشوب) / ج2 / 102 / [سورة الإسراء(17): آیة 72] ….. ص : 102
قوله سبحانه- وَ مَنْ كانَ فِی هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِیلًا و قوله كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ و قوله كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ ثم قال فَبَصَرُكَ الْیوْمَ حَدِیدٌ العمى الأول أنما هو عن تأمل الآیات و النظر فی الدلالات و العمى الثانی هو عن الإیمان فی الآخرة بما یجازى به المكلفون فیها من ثواب أو عقاب و قالوا إنها متعلقة بما قبلها من قوله- رَبُّكُمُ الَّذِی یزْجِی لَكُمُ الْفُلْكَ فِی الْبَحْرِ إلى قوله تَفْضِیلًا. ثم قال بعد ذلك وَ مَنْ كانَ فِی هذِهِ
مجموعة ورام / ج1 / 243 / باب محاسبة النفس ….. ص : 231
. ویحك یا نفس لا ینبغی أن تغرك الحیاة الدنیا و لا یغرنك بالله الغرور فانظری فما أمرك بمهم لغیرك و لا تضیعی أوقاتك فالأنفاس معدودة فإذا مضى منك نفس فقد ذهب بعضك فاغتنمی الصحة قبل السقم و الفراغ قبل الشغل و الغنى قبل الفقر و الشباب قبل الهرم و الحیاة قبل الممات و استعدی للآخرة على قدر بقائك فیها یا نفس أنى تستعدین للشتاء بقدر طول مدته فتجمعین له القوت و الكسوة و الحطب و جمیع الأسباب و لا تتكلین فی ذلك على فضل الله و كرمه حتى یدفع عنك البرد من غیر جبة و لبد و لا حطب و غیر ذلك فإنه قادر على ذلك أ فتظنین یا نفس أن زمهریر جهنم أخف بردا و أقصر مدة من زمهریر الشتاء أم تظنین أن العبد ینجو منها بغیر سعی هیهات كما لا یندفع برد الشتاء إلا بالجبة و النار و سائر الأسباب فكذلك لا یندفع حر النار و بردها إلا بحصن التوحید و خندق الطاعات و إنما كرم الله تعالى فی أن عرفك طریق التحصیل و یسر لك أسبابه كما أن كرم الله تعالى فی دفع برد الشتاء أن خلق النار و هداك إلى استخراجها من بین حدیدة و حجر حتى تدفعی به برد الشتاء عن نفسك و كما أن شراء الحطب و الجبة مما تستعینین به و یستغنی خالقك عنه و إنما تشترینه لنفسك إذ خلقه سببا لاستراحتك فطاعتك أیضا هو مستغن عنها و إنما هی طریقك إلى نجاتك فمن أحسن فلنفسه وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیها و الله غَنِی عَنِ الْعالَمِینَ ویحك یا نفس انزعی عن جهلك و قیسی آخرتك بدنیاك ف ما خَلْقُكُمْ وَ لا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ واحِدَةٍ و كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْداً عَلَینا و كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ و سنة الله وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا و لا تحویلا ویحك یا نفس ما أراك إلا ألفت الدنیا فأنست بها فعسر علیك مفارقتها و أنك
مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام / ترجمه تنبیه الخواطر / 455 / متن عربى محاسبه نفس ….. ص : 452
36- كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ.
استاد قرائتی در تفسیر آیات فوق، چنین نتیجه گیری می کند:
معاد، جسمانى است. آن گونه كه ذرّات خاك، از راه غذا در شما جمع شده است، استخوانهاى پوسيده شما نيز در قيامت جمع مىشود. «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ». همان قدرتى كه شما را از يك سلّول و اسپرم آفريد، بقاياى شما را هم مىتواند در قيامت احيا كند. در روايتى نيز مىخوانيم كه مراد از «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ»، يعنى بر همان اعتقادى كه مردهايد برانگيخته مىشويد؛ مؤمن بر ايمان و كافر بر كفر. «المؤمن على ايمانه و الكافر على كفره»
پیامهای زیر از استنباطهای استاد قرائتی می باشند:
توجّه و ايمان به معاد، عامل اقامه قسط و اخلاص انسان است. «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ»
آفرينش نخستين، دليل امكان معاد است. «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ»
(تفسير نور ج3 49)
به طور خلاصه دو نتیجه گیری زیر را می توان بر اساس آیات فوق، و تفاسیر مطرح شده در باره آنان، ذکر کرد:
1- توجه به آفرینش نخستین به منظور پذیرش معاد.
2- هماهنگی انسان با فطرت توحیدی خویش به منظور پذیرش معاد.