بحث ششم – بررسی معاد در ارشادهای معصومان علیهم السلام

بحث ششم

بررسی معاد در ارشادهای معصومان علیهم السلام

*** پیامبر اسلام ص: “المعاد مضمار العمل، فمغتبط بما احتقب غانم، و مبتئس بما فاته نادم: معاد میدان(رسیدگی به) عمل است. کسی که(در دنیا) کار کرده است، در (معاد) نیکو حال و بهره مند باشد، و آن کس که از دست داده است، اندوهگین و پشیمان باشد.” ، (میزان الحکمه با ترجمه فارسی، ج9، ص4108)
***امام علی ع: “حتّی إذا تصرّمت الاًمور، و تقضِت الدهور، و أزف النشور، أخرجهم من ضرائح القبور و أوکار الطیور، و أوجرة السباع، و مطارح المهالک، سراعاً إلی أمره، مهطعین إلی معاده: تا آن گاه که امور خلایق از هم بگسلد، و روزگار سپری گردد، و رستاخیز نزدیک شود، آن ها را از میان گورها و آشیانه پرندگان و کنام درندگان و میدانهای جنگ برانگیزاند و محشورشان کند، در حالی که به سوی فرمان او و به جانب معادش می شتابند.”
*** امام علی ع: “حتّی إذا بلغ الکتاب أجله، و الأمر مقادیره، و اُلحق آخر الخلق بأوّله، و جاء من أمرالله ما یریده من تجدید خلقه، أماد السماء و فطرها و أرجّ الأرض و أرجفها، و قلع جبالها و نسفها و دکّ بعضها بعضاً من هییة جلالته، و مخوف سطوته، و أخرج من فیها فجدّدهم بعد إخلاقهم، و جمعهم بعد تفرّقهم، ثمّ میّزهم لما یریده من مسألتهم عن خفایا الأعمال، و خبایا الأفعال، و جعلهم فریقین: أنعم علی هؤلاء و انتقم من هؤلاء: تا آن گاه که سرنوشت به سرآید، و مقدرات جهان به پایان رسد، و آخرین خلایق به اولین آنها بپیوندند، و فرمان حق برای تجدید آفرینش خلق در رسد، آسمان را به حرکت در آورد و آن را بشکافد، و زمین را به شدت بجنباند و تکان دهد، و کوهها را ازجا برکند و متلاشی سازد. از هیبت جلال حق و ترس از سطوت و شکوه او کوهها بر هم کوفته شوند، و هر کس را که در زیر زمین مدفون است بیرون آورند، و پیکرهای کهنه وپوسیده آنها را نو کند، و اجزای پراکنده آنها را گرد آورد. آن گاه آنان را از هم جدا سازد تا از کردارهای پنهانی و کارهای پوشیده آنان بپرسد، و آنان ر به دو دسته تقسیم کند:
به دسته اول نعمت ارزانی دارد و از دسته دیگر انتقام گیرد.” (همان ماخذ)
*** امام علی ع: “فکأنکم بالساعة تحدوکم حدو الزاجر بشوله…..و کأنّ الصیحة قد أتتکم، و الساعة قد غشیتکم، و برزتم لفصل القضاء، قد زاحت عنکم الأباطیل، و اضمحتلت عنکم العلل: گوئیا قیامت، همچون ساربانی که شتر خشکیده شیر را میراند، شمارا هی می زند….گویی فرمان قیامت بر سر شما فرود آمده و رستاخیز شما را فراگرفته است و برای داوری به صحنه آمده اید. نادرستیها و اباطیل از شما دور گشته و بهانه ها از دست شما رفته است.” (همان ماخذ)
*** امام علی ع: فإنّ الغایة أمامکم، و إنّ ورائکم الساعة تحدوکم، تخفّفوا تلحقوا؛ فإنّما ینتظر بأوّلکم آخرکم: هدف فراپیش شما است و قیامت از پشت سر شما را می راند. سبکبار شوید تا برسید؛ زیرا که اولین شماچشم به راه آخرین شما است.” (همان ماخذ)
*** پیامبر اسلام ص: “یا بني عبدالمطلّب! إنّ الرائد لا یکذب أهله، و الذي بعثني بالحقّ لتموتنّ کنا تنامون، و لتبعثنّ کما تستیقضون، و ما بعد الموت دار إلّا جّنة أو نار، و خلق جمیع الخلق و بعثهم علی الله عزّ و جلّ کخلق نفس واحدة و بعثها. قال الله تعالی: “و ما خلقکم و لا بعثکم إلّا کنفس واحدة: ای پسران عبدالمطلب! راهنما به افراد خود دروغ نمی گوید. سوگند به آن که مرا به حق برانگیخت، همچنان که می خوابید، می میرید و همچنان که بیدار می شوید برانگیخته می گردید. بعد از مرگ سرایی جز بهشت یا دوزخ نیست. آفرینش همه خلایق و برانگیختن آنها برای خدای عزو جل همچون آفرینش و برانگیختن یک تن است. خدای تعالی می فرماید: “آفرینش و برانگیختن شما نیست مگر همانند آفرینش و برانگیختن یک تن.(لقمان:28)” (همان ماخذ)
*** امام باقر ع: في قوله تعالی: “یاویلنا من بعثنا من مرقدنا”. فإنّ القوم کانوا في القبور فلمّا قاموا حسبوا أنّهم کانوا نیاماً، قالوا: یا ویلنا من بعثنا من مرقدنا؟
قال الملائکة: هذا ما وعد الرحمن و صدق المرسلون: در باره آیه: “وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان بر انگیخت؟” (یس:52) فرمود: مردم در گورها هستند و چون برخیزند، پندارند که در خواب بودند و از این رو گویند: “وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان بر انگیخت؟
فرشتگان گویند: “این چیزی بود که خدای رحمان وعده داد و فرستادگان راست گفتند.” (همان ماخذ)

در آیه 20 سوره احقاف چنین می بینیم: “و یوم یعرض الذین کفروا علی النار أذهبتم طیّباتکم في حیاتکم الدنیا و استمتعتم بها فالیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تستکبرون في الأرض بغیر الحق و بما کنتم تفسقون: آن روز که کافران را بر آتش عرضه می کنند، (به آنها گفته می شود: “آن لذات (گه امروز به درد شما می خورد) در زندگی دنیای خود استفاده کردید و از آن بهره گرفتید، پس امروز به سزای آن که در زمین به ناحق استکبار می ورزیدید و به خاطر آن که نافرمانی می کردید به عذاب خفت بار کیفر می شوید.”
استاد قرائتی در تفسیر آیه فوق می فرماید: استفاده از نعمتها و “طیبات” برای انسان حلال است، “اُحلّ لکم الطیّبات” (مائده:4) لیکن مصرف آنها در راه هوسها، خسارت است. “أذهبتم طیّباتکم”
نکته مهمی که باید در نظر داشت این است که این آیه فقط شامل انسانهای کافر نیست و ممکن است حتی شامل پیامبر خدا و امامان نیز بشود و به طریق اولی انسانهای عادی نیز در معرض پیام فوق ممکن است قرار گیرند و در نتیجه باید مصادیق خطاب مطرح شده در آیه را شناخت و نهایت کوشش را به کار برد تا عوارض ناشی از این خطاب شامل انسان نشود.
شرح حالهای زیر برلزوم این هشدار تاکیدمی کنند:
*** “في المحاسن عن الصادق عن آبائه علیهم السلام، قال: “أتی النبيّ صلی الله علیه و آله بخبیص فأبی أن یأکله. فقیل أتحرّمه؟ فقال لا، و لکنّي اُکره أن تتوّق إلیه نفسي، ثمّ تلی هذه الآیة: أذهبتم طیّباتکم في حیاتکم الدنیا: در کتاب محاسن، امام صادق ع به نقل از اجداد خویش می فرماید که روزی برای پیامبر ص “خبیص” (نوعی حلوای روغن و خرما) آوردند و پیامبر از خوردن آن خوداری فرمود. علت را پرسیدند و گفتند: “آیا این نوع حلوا را حرام کرده ای؟
پیامبر ص فرمود” “خیر، لکن من کراهت دارم (خوش ندارم)که نفس من اشتیاق به این حلوا پیدا کند. سپس این آیه را تلاوت فرمود: “أذهبتم طیّباتکم في حیاتکم الدنیا.”
عین برنامه فوق از علی علیه السلام نیز به شرح زیر گزارش شده است: “عن جعفر الصادق بن محمد الباقر علیهما السلام عن أبیه إنّ أمیر المؤمنین عليّ بن أبیطالب علیه السلام ا ُتي بخبیص و إبی أن یأکله فقالوا له أتحرّمه؟
قال :لا، و لکنّي أخشی أن تتوّق إلیه نفسي فأطلبه، ثمّ تلی هذه الآیة: “أذهبتم طیّباتکم في حیاتکم الدنیا فاستمتعتم بها: برای امیر المؤمنین حلوای خرما آوردند، امام از خوردن آن خودداری کرد. خدمت ایشان عرض کردند: “آیا آن را حرام می دانی؟ “
امام فرمود: “خیر! بلکه بیم آن دارم که نفسم به آن عادت کند، و آن را بخواهد.” سپس این آیه را خواند. (تفسیر برهان، ج4، ص175)
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر آیه فوق می گوید: معنایش این است که به ایشان گفته می شود: طیبات خود را در زندگی دنیا از بین بردید، و کلمه “طیبات” به معنای اموری است که ملایم با نفس و موافق با طبع آدمی است، و انسان از آنها لذت می برد، و إذهاب طیّبات به معنای از بین بردن و مصرف کردن آن است، و مراد به استمتاع به طیبات، استعمال و بهره مند شدن از آن است. به طوری که این بهره مندی در نظر هدف باشد، نه وسیله برای زندگی آخرت و آمادگی برای آن. و خلاصه این که هنگامی که بر آتش عرضه می شوند، به ایشان گفته می شود: “شما همه آن طیباتی که باید امروز آز آن لذت ببرید، در زندگی دنیا از بین بردید، و همان جا از آن بهره مند شدید، و دیگر چیزی برایتان نمانده است که امروز در این عالم از آن لذت ببرید” (تفسیر المیزان، ترجمه موسوی، ج36، ص18)
امام علی ع یکی از مصادیق مربوط به استفاده غیر قابل دفاع از “طیبات” را به صورت زیر ذکرمی کند و یکی از کارگزاران خود به نام عثمان بن حنیف را مورد سرزنش قرار می دهد: “أمّا بعد، یابن حنیف! فقد بلغني أنّ رجلاً من فتیة أهل البصرة دعاک إلی مأدبة فأسرعت إلیها، تستطاب لک الألوان و تنقل إلیک الجفان، و ما ظننتُ أنّک تجیب إلی طعام قوم عائلهم مجفوّ، و غنیّهم مدعوّ، فانظر إلی ما تقضمه من هذا المقضم، فما أشبه علیک علمه فألفظه، و ما أیقنت بطیب وجهه فنل منه.
ألا و إنّ لکلّ مأموم إماماً یقتدي به و یستضیع بنور علمه. ألا و إنّ إمامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه. ألا و إنّکم لا تقدرون علی ذلک و لکن أعینوني بورع و اجتهاد و عفّة و سداد. فوالله ما کنزتُ من دنیاکم تبراً و لا ادّخرت من غنائمها وفراً، و لا أعددت لبالي طمرا: اما بعد، ای پسر حنیف! به من رسیده است که یکی از جوانان اهل بصره تو را به طعام عروسی خوانده است و به سوی آن طعام شتابان رفته ای! خورشهای رنگارنگ گوارا برایت خواسته و کاسه های بزرگ به سویت آورده می شد. گمان نداشتم تو به میهمانی گروهی بروی که درویش و نیازمند خود را برانند، و توانگرشان را بخوانند. پس نظر کن به خوردنی که دندان بر آن می نهی اگر مشتبه است، بیفکن(مخور) و آنچه را که به پاکی راههای به دست آوردن آن آگاهی داری، بخور.
آگاه باش! هر پیروی کننده ای را پیشوایی است که از او پیروی کرده و به نور دانش او روشنی می جوید(راه راست ، گفتار درست و کردار را از اومی آموزد، و تو نیز باید پیرو پیشوای خود باشی) بدان که پیشوای شما از دنیای خود، به دو کهنه جامه(ردا و إزار یعنی جامه ای که سرتا پا را بپوشاند) و از خوراکش به دو قرص نان (جهت افطار و سحر، یا نهار و شام) اکتفا کرده است و شما بر چنین رفتاری توانا نیستید، ولی مرا به پرهیزکاری و کوشش و پاکدامنی و درستکاری یاری کنید(از کارهای ناشایست دوری گزیده، خود را از هر ناپاکی دور سازید تا مرا به اصلاح حال رعایا و زیردستان یاری نموده باشید). به خدا سوگند، از دنیای شما طلا نیاندوخته، و از غنیمتهای آن، مال فراوانی ذخیره نکرده ام و با کهنه جامه ای که در بر دارم، جامه کهنه دیگری آماده ننموده ام.”
علی ع نیز در مورد استفاده از “طیّبات” رهنمودی به شرح زیر دارد که در زندگی روزمره باید مورد توجه باشد:
“فما خلقت لیشغلني أکل الطیّبات کالبهیمة المربوطة همّها علفهأ، أو المرسلة شغلها تقمّها، تکترش من أعلافها، وتلهو عمّا یراد بها أو اُترک سدیً، أو اُهمل عابثاً، أو أجرّ حبل الضلالة، أو أعتسف طریق المتاحة: پس مرا نیافریده اند که خوردن طعامهای نیکو(از نیک بختی جاوید بازم دارد) و مانند چهارپای بسته شده که اندیشه اش علف است، یا مانند چهارپای رها گشته که خاک روبه ها را به هم زند تا چیزی یافته بخورد، پرمی کند شکمبه را از علفی که به دست آورده و غفلت دارد از آنچه برایش در نظر دارند(نمی داند که صاحبش می خواهد فربه شود تا به کشتارگاهش فرستد یا برایش بار کشی نموده کارش را انجام دهد.) یا مرا نیافریده اند که بی کار مانده و بیهوده رها شوم، یا ریسمان گمراهی را کشیده بی اندیشه در راه سرگردانی رهسپار گردم.” (نهج البلاغه فیض الاسلام،ج5، ص962)
*** “و عن علي ع أنّه أتی بطبق فالوذج فوضع بین یدیه فنظر إلیه و رأی صفائه و حسنه فوجأ بأصبعه ثمّ استلّها فلم ینتزع منه شیئاً فتلمظ إصبعه ثمّ قال إنّ هذا لحلو طیب و لکن نکره أن نعود أنفسنا ما لم تعود. إرفعوه فرفعوه. ( بحار الأنوار، ج63، ص335)
*** “و د روي في الحدیث أنّ عمربن خطاب قال: ” استأذنت علی رسول الله ص و دخلت علیه في مشربة اُمّ إبراهیم و أنّه لمضطجع علی حفصة و إنّ بعضه علی التراب و تحت راسه محشوّة لیفاً. فسلّمت علیه ثمّ جلست فقلت: ” یا رسول الله صً أنت نبيّ الله و صفوته و خیرته من خلقه، و کسری و قیصر علی سرر ذهب و فرش الدیباج و الحریر؟
فقال رسول الله ص: “اولئک قوم عجّلت طیّباتهم و هي وشیکة الإنقطاع و إنّما اُخّرت لنا طیّباتنا: در حدیث آمده است که عمر بن خطاب گفت: “از پیامبر ص اجازه ورود گرفتم. در حجره ام ابراهیم بر ایشان وارد شدم. آن حضرت بر روی حصیری از برگهای نخل دراز کشیده بود و قسمتی از بدن مبارکش بر روی زمین قرار داشت. سر ایشان بر روی بالشی از لیف خرما قرار داشت. من بر ایشان سلام کردم. سپس نشستم و عرض کردم: ای رسول خدا! تو پیامبر و برگزیده خداوند هستی. کسری و قیصر بر روی فرشهای ابریشمی و صندلی طلا می نشینند. رسول خدا ص فرمود: “آنها گروهی هستند که خداوند نعمتهای آنها را زود به آنها اعطا کرد و پایان آنها نزدیک است. اما خداوند اعطای نعمت به ما را به تاخیر انداخته است. (تفسیر نور الثقلین، ج5،ص 15 به نقل از مجمع البیان)
*** و قال عليّ بن ابي طالب ع في بعض خطبه: و الله لقد رقعت مدرعتي هذه حتّی استحییت من راقعها، و لقد قال لي قائل: ألا تنبذها فقلت: أعزب عنّي فعند الصباح یحمد القوم السری (نبذه: طرحه و رمی به. السری: السیر عامة اللیل؛ و هذا مثل یضرب لمن یحتمل المشقّة رجاء الراحة، و یضرب أیضاً في الحثّ علی مزاولة الأمر و الصبر و توطین النفس حتی یحمد عاقبته.) (تفسیر نور الثقلین، ج5، ص16)
*** “و روی محمد بن قیس عن أبي جعفر الباقر ع إنّه قال: ” و الله إن کان عليّ یأکل أکلة العبد و یجلس جلسة العبد؛ و إن کان یشتري القمیصین فیخیّر غلامه خیرهما ثم یلبس الآخر، فإذا أجاز أصابعه قطعه، و إذا جاز کعبه حذفه، و لقد ولّی خمس سنین ما وضع آجرة علی آجرة و لا لبنة علی لبنة، و لا أورث بیضاء و لا حمراء، و إن کان لیطعم الناس خبز البرّ و اللحم، و ینصرف إلی منزله فیأکل خبز الشعیر والزّیت و الخل، و ما ورد علیه أمران کلاهما لله عزّ و جلّ فیه رضاً إلّا أخذ بأشدّهما علی بدنه، و لقد اعتق ألف مملوک من کدّ یمینه، تربت منه یداه و عرق فیه وجهه، و ما أطاق عمله أحد من الناس، و إن کان لیصلّي في الیوم و اللیلة ألف رکعة، و إن کان أقرب الناس به شبهاً عليّ بن الحسین ع، ما أطاق عمله أحد من الناس بعده.” (ترب الشيء: أصابة التراب. لزق بالتراب. و قد یقال لمن قلّ ماله و افتقر: تربت یده. و هل هو في مورد الدعاء علی المخاطب أو في مورد المدح):
(همان ماخذ)
*** “أنّه قد اشتهر في الرّوایة أنّه ع لمّا دخل علی علابن یزید بالبصرة یعوده، فقال له العلا: یا أمیر المؤمنین أشکو إلیک أخي عاصم بن زیاد، لبس العباء و تخلّی من الدنیا.
فقال علیه السلام عليّ به، فلمّا جاء قال: یا عُديّ نفسه لقد استهام بک الخبیث. أما رحمت أهلک و ولدک؟ أتری الله اُحلّ لک الطّیّبات و هو یکره أن تأخذها؟ أنت أهون علی الله من ذلک.
قال: یا أمیرالمؤمنین! هذا أنت في خشونة ملبسک و جشوبة مأکلک؟
قال: “ویحک أني لست کأنت. إنّ الله تعالی فرض علی أئمة الحقّ أن یقدروا أنفسهم بضعفة الناس کیلا تبیغ بالفقیر فقره.” (همان ماخذ)
(“یا عُديّ” تصغیر عدو.
“و استهام بک الخبیث” الباء زائدة أي جعلک هائماً، و الهائم بمعنی الضالّ. و المراد من الخبیث هو الشیطان.
“طعام جشب: أي غلیظ و کذلک مجشوب، و قیل: أنه الذي لا ادم معه.
“تبیغ الدم بصاحبه و تبوغ به أي هاج به؛
مفهوم زهد
روشی را که امام علی ع مورداستفاده قرار می داد، می توان با “مفهوم زهد” مطرح نمود. در دعای ندبه که توسط امام صادق ع انشا شده است در مورد این مفهوم چنین می بینیم:
“اللهمّ لک الحمد علی ما جری به قضائک في أولیائک، الذین استخلصتهم لنفسک و دینک، إذ اخترت لهم جزیل ما عندک من النعیم المقیم الذي لا زوال له و لا اضمحلال، بعد أن شرطت علیهم الزهد في درجات هذه الدنیا الدنیّة، و زخرفها و زبرجها، فشرطوا لک ذلک، و علمت منهم الوفاء به، فقبلتهم و قرّبتهم و قدّمت لهم الذّکر العليّ و الثناء الجليّ، و أهبطت علیهم ملائکتک، و کرّمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک و جعلتهم الذریعة إلیک و الوسیلة إلی رضوانک: خدایا! ستایش از آن تو است در آنچه قضا و قدر تو در باره بندگان مقربت جاری شد. آنان را برای خود و دین خویش خالص گردانیدی و برای آنها نعمتهای شایان و ماندگار را که نابودی ندارند، اختیار نمودی. (این روند) بعد از آن بود که نسبت به درجات این دنیای پست و زیب و زیورش زهد ورزند. آنان این شرط تو را پذیرفتند و تو نیز وفای آنها را به این شرط دانستی و آنها را پذیرفتی و مقرب درگاهشان قرار دادی. از پیش برای ایشان نامی بلند و ثنایی آشکار مقرر داشتی. برای ایشان فرشتگان خود را فرو فرستادی و به وسیله وحی خود گرامی داشتی و با علم خود آنها را یاری کردی. آنها را واسطه درگاه خود و وسیله ای برای خشنودی خویش قرار دادی.” (آیت الله مکارم شیرازی: مفاتیح نوین، ص189)
بر این اساس، تمام پیامبران الهی و اوصیای ایشان، زهد را در تمامی امور خویش مراعات کرده اند و شرح حالهایی که ذکر گردیدند، نشان می دهند که این بزرگواران حتی در “جنبه های مباح” نیز زهد را اعمال می نمودند.
از رهنمود امام علی ع به عاصم بن زیاد که شرح آن گذشت می توان چنین استنباط نمود که در مورد مردم عادی وضع مانند پیامبران و اوصیای آنها نیست. منتها لازم است از همه نعمتهای الهی، طبق دستورالعملهای خداوند متعال استفاده نمایند. انسانهایی که از نعمتهای الهی طبق ضوابط الهی استفاده نمایند، در حقیقت از “سرمایه” خود بهترین استفاده را نموده اند و تا ابد از پاداشهای الهی بهره مند خواهند بود. بر عکس انسانهایی که از نعمات الهی طبق قوانین دین الهی استفاده نکنند، و در “کفر” و “فسق” یعنی “خارج شدن از سیستم توحیدی” حرکت کنند، “سرمایه” خود را به هدر داده اند و نتوانسته اند بهره ای از پاداشهای الهی را نصیب خویش نمایند و “انسان خاسر و زیان دیده” خواهند بود. این گروه هستند که فرشتگان آنها را مخاطب قرار می دهند و می گویند: أذهبتم طیّباتکم في حیاتکم الدنیا و استمتعتم بها فالیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تستکبرون في الأرض و بما کنتم تفسقون: : آن روز که کافران را بر آتش عرضه می کنند، (به آنها گفته می شود: “آن لذات (که امروز به درد شما می خورد) در زندگی دنیای خود استفاده کردید و از آن بهره گرفتید. پس امروز به سزای آن که در زمین به ناحق استکبار می ورزیدید و به خاطر آن که نافرمانی می کردید به عذاب خفت بار، کیفر می شوید.”
نکته ای که حجة الاسلام حسین پور برآن تاکید می کند این واقعیت است که استفاده از طیبات در زمینه فسق و کفر، خود نوعی تمرد نسبت به فرامین الهی می باشد .
بعضی از مشخصات گروههایی که وظیفه خود را به درستی انجام داده اند، و گروههایی که مورد ملامت قرار می گیرند در آیات زیر خلاصه شده اند. چنانچه مشاهده می گردد علت استحقاق مجازاتهای مختلف نیز مطرح شده اند: (الحاقه:37-13)
باید توجه داشت خداوند متعال در آیات متعددی از قرآن مردم را به “استفاده معقول” از روزیهایی که در اختیار انسان قرار داده است تاکید می نماید که از روزیهای پاکی که خداوند در اختیار شما قرار داده است، مصرف کنید، و این سؤال را مطرح کرده است که چه کسی روزیهای پاکیزه را حرام کرده است.
با توجه به این که مخاطب اصلی در آیه فوق کفار و فساق هستند، ولی رسول خدا ص و امام علی ع از خوردن بعضی از غذاهای لذیذ خود داری می کنند. هنگامی که در مورد امساک آنها از خوردن غذاهای مذکور سؤال می گردد، آن بزرگواران پاسخ می دهند که در صورت استفاده از آنها ممکن است مخاطب آیه فوق قرار گیرند.
این مضمون با مفاد آیه 9 سوره تغابن نزدیک است که می فرماید:
” يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ …” كلمه” يوم” ظرف است براى جمله قبلى كه مى‏فرمود:” به طور قطع مبعوث مى‏شويد …” و منظور از” يوم جمع” روز قيامت است كه مردم همگى جمع مى‏شوند، تا خداى تعالى بينشان فصل قضا كند، هم چنان كه فرمود:” وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً” .
و مساله جمع شدن براى روز قيامت در قرآن كريم مكرر آمده، و امثال آيه زير آن را تفسير مى‏كند و مى‏فرمايد:” إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ” و نيز مى‏فرمايد:” فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ‏” و مى‏فرمايد:” إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ” ، كه همه اين آيات اشاره دارند به اينكه جمع شدن مردم در قيامت به منظور فصل القضاء و داورى است.
” ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ”- راغب مى‏گويد: كلمه” غبن” (كه تغابن مصدر باب تفاعل آن‏است) به معناى اين است كه وقتى با كسى معامله مى‏كنى از راهى كه او متوجه نشود كلاه سر او بگذارى، (اگر مى‏خرى پول كمترى بدهى، و اگر مى‏فروشى پول بيشترى بگيرى)، آن گاه مى‏گويد: منظور از” يوم التغابن” كه در قرآن آمده روز قيامت است، چون در آن روز براى همه مردم كشف مى‏شود كه در معامله‏اى كه آيات زير بدان اشاره نموده مغبون شده‏اند، و اينكه آن آيات:” وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ‏- بعضى از مردمند كه جان خود را در برابر خوشنوديهاى خدا مى‏فروشند”،” إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ …- خدا از مؤمنين جانهايشان را خريدارى كرده …” و” الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلًا- آنهايى كه با عهد خدا و سوگندهاشان بهاى اندكى به دست مى‏آورند”.
در روز قيامت براى همه اين معامله‏گران كشف مى‏شود كه مغبون شده‏اند، آن كس كه معامله نكرده مى‏فهمد كه از معامله نكردن مغبون شده، و آن كس كه در معامله‏اش بهاى اندك دنيا به دست آورده مى‏فهمد كه از معامله كردنش مغبون شده، پس همه مردم در آن روز مغبون خواهند بود.

پیمایش به بالا