بحث اول – شناخت معاد به عنوان شاخه ای از حکمت اسلامی

بحث اول – بررسی مقدماتی معاد جسمانی

شناخت معاد به عنوان شاخه ای از حکمت اسلامی

در تعریف “حکمت” توسط معصومان علیهم السلام، دو جمله زیر که از امام صادق ع می باشند می توانند در مورد “معاد” مورد استفاده قرار گیرند:
در پاسخ به سؤال ابی بصیر در مورد تعریف حکمت، امام علیه السّلام می فرماید:
*** “معرفة الإمام و اجتناب الکبائر الّتي أوجب الله علیه النار: شاخت امام و اجتناب از گناهان کبیره که خداوند در مورد آنها وعده آتش داده است.”
*** “هي طاعة الله و معرفة الإسلام: آن طاعت خدا و شناخت اسلام است.”
چنانچه مشاهده می گردد در تعریف اول به آتش اشاره شده است که در معاد تحقق می
یابد، و در تعریف دوم به شناخت اسلام تاکید شده است. با توجه به این که “معاد” یکی از “اصول دین اسلام ” می باشد، در این مورد به طور تلویحی به شناخت آن امر شده است.
مؤلف قاموس قرآن گوید:
کلمه قیامت مصدر است، در مجمع گوید: ” قام یقوم قیاماً و قیامة”، و به معنی برخاستن می باشد. و یوم القیامة به معنای روز برخاستن از قبرها و روز زنده شدن است. اعتقاد به معاد و قیامت یکی از ارکان اسلام می باشد، و بنا بر تحقیق بعضی از محققان، حدود 1700 آیه از قرآن مجید در باره قیامت و ثواب و عقاب و بازگشت اعمال می باشند، و به این ترتیب نزدیک یک سوم قرآن راجع به قیامت می باشند.
نظر خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی در مورد جسمانی بودن معاد
بسیاری از متکلمان، فقها و اهل حدیث بر معاد جسمانی که در قرآن مجید مورد تاکید قرار گرفته است، تاکید دارند، و معتقدند که همین بدن عنصری مادی در معاد بر می گردد. خواجه نصیر طوسی در تجرید الاعتقاد برانگیخته شدن مردگان را اقتضا و لازمه حکمت الهی می داند و معاد جسمانی را از ضروریات دین اسلام به شمار می آورد. علامه حلی در شرح کلام ایشان تصریح می کند که منظور از معاد، گرد آمدن همه اجزای متفرق بدن در قیامت می باشد(علامه حلی: کشف المراد في تجرید الإعتقاد، ص431) و نیز در نهج الحق می گوید:که محشور در معاد، همین بدن دنیوی عنصری است و کسی که به این معتقد نباشد، اجماعا کافر است.
تدبر در آیات قرآن مجید، موقعیت قیامت را مشخص می سازد. نکته قابل توجه این واقعیت است که دراکثر موارد موقعیت “افراد رشد یافته” و “انسانهای در مسیر سقوط” درکنارهم ذکر شده اند که از نظر آموزش، کمک زیادی به مخاطبان می نماید. در سوره واقعه جنبه های فوق، به صورتی که برای همه انسانها قابل فهم باشد، بیان شده اند، و البته هر کس به میزان درجه علمی خود از آن بهره می برد:
مروری بر سوره واقعه
*** “بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏. إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ * لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ * خافِضَةٌ رافِعَةٌ * إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا * وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا * فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا * وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً * فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ * وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ * وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ * فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ * ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ *وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ * عَلى‏ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ * مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلِينَ * يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ * بِأَكْوابٍ وَ أَبارِيقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ * لا يُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا يُنْزِفُونَ * وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ * وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ * وَ حُورٌ عِينٌ * كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ * جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ * لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً * إِلاَّ قِيلاً سَلاماً سَلاماً *:
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر . هنگامى كه واقعه عظيم (قيامت) بر پا شود، . هيچ كس نمى‏تواند آن را انكار كند. گروهى را پائين مى‏آورد و گروهى را بالا مى‏برد. اين در هنگامى است كه زمين به شدت به لرزه در مى‏آيد و كوه‏ها در هم كوبيده مى‏شوند. و به صورت غبار پراكنده در مى‏آيند. و شما به سه گروه تقسيم خواهيد شد. نخست” اصحاب ميمنه” هستند، چه اصحاب ميمنه‏اى؟ گروه ديگر اصحاب شومند، چه اصحاب شومى؟
و سومين گروه پيشگامان پيشگام! . آنها مقربانند . در باغهاى پر نعمت بهشت جاى دارند
گروه كثيرى از امتهاى نخستين هستند و اندكى از امت آخرين! آنها (مقربان) بر تختهايى كه صف كشيده و به هم پيوسته اند، قرار دارند. در حالى كه بر آن تكيه كرده و روبه روى يكديگرند. نوجوانانى جاودانى (در شكوه و طراوت) پيوسته گرداگرد آنها مى‏گردند.
با قدحها و كوزه‏ها و جامهايى از نهرهاى جارى بهشتى (و شراب طهور)! . اما شرابى كه از آن درد سر نمى‏گيرند و نه مست مى‏شوند. و ميوه‏هايى از هر نوع كه مايل باشند و گوشت پرنده از هر نوع كه بخواهند.
همسرانى از حور العين دارند. همچون مرواريد در صدف پنهان! . اين ها پاداشى است در برابر اعمالى كه انجام مى‏دادند. در آن باغهاى بهشت نه لغو و بيهوده‏اى مى‏شنوند، نه سخنان گناه‏آلود. تنها چيزى كه مى‏شنوند” سلام” است” سلام”!
*** “وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ* فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ * وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ * وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ * وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ *
وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ * لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ * وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ * إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً * فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً * عُرُباً أَتْراباً * لِأَصْحابِ الْيَمِينِ * ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ * وَ ثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِينَ *: و اصحاب يمين، چه اصحاب يمينى؟ آنها در سايه درختان سدر بى‏خار قرار دارند. و در سايه درخت موز پر برگ به سر مى‏برند (درختى است خوشرنگ و خوشبو). و سايه كشيده و گسترده. و در كنار آبشارها. و ميوه‏هاى فراوانى كه هرگز قطع و ممنوع نمى‏شوند. و همسرانى گرانقدر. ما آنها را آفرينش نوينى بخشيديم. و همه را بكر قرار داده‏ايم. همسرانى كه به همسرشان عشق مى‏ورزند و خوش زبان و فصيح و هم سن و سالند. اينها همه براى اصحاب يمين است. كه گروهى از امتهاى نخستينند. و گروهى از امتهاى آخرين.
*** “وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ * فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ * وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ * لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ * إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ * وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ * وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ * أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ * قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ* لَمَجْمُوعُونَ إِلى‏ مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ *: و اصحاب شمال چه اصحاب شمالى؟ (كه نامه اعمالشان به نشانه جرم به دست چپ آنها داده مى‏شود). آنها در ميان بادهاى كشيده و آب سوزان قرار دارند. و در سايه دودهاى متراكم و آتش‏زا! سايه‏اى كه نه خنك است و نه مفيد. آنها پيش از اين در عالم دنيا مست و مغرور نعمت بودند. و بر گناهان بزرگ اصرار داشتند. و مى‏گفتند: هنگامى كه ما مرديم و خاك و استخوان شديم، آيا برانگيخته خواهيم شد؟ يا نياكان نخستين ما؟ بگو اولين و آخرين، همگى در موعد روز معينى جمع مى‏شوند.
*** “ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ * لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ * فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ *فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ * فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ * هذا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ *: سپس شما اى گمراهان تكذيب كننده قطعا از درخت زقوم مى‏خوريد و شكمها را از آن پر مى‏كنيد و روى آن از آب سوزان مى‏نوشيد .و هم چون شترانى كه مبتلا به بيمارى عطش شده‏اند از آن مى‏آشاميد .اين است وسيله پذيرايى از آنها در قيامت!
*** “فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ * فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ * وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ * فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ * وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ * فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ* وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ * إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ * فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ *: اما اگر او از مقربان باشد، در روح و ريحان و بهشت پر نعمت است. و اما اگر از اصحاب يمين باشد، به او گفته مى‏شود: سلام بر تو از سوى دوستانت كه از اصحاب اليمين هستند. اما اگر او از تكذيب كنندگان گمراه باشد، با آب جوشان دوزخ از او پذيرايى مى‏شود! سپس سرنوشت او ورود در آتش جهنم است. اين همان حق و يقين است. حال كه چنين است نام پروردگار بزرگت را منزه بشمار.
سرانجام نيكوكاران و بدكاران‏
اين آيات در حقيقت يك نوع جمع‏بندى از آيات آغاز سوره و آيات اخير است، و تفاوت حال انسانها را به هنگامى كه در آستانه مرگ قرار مى‏گيرند، مجسم مى‏سازد كه چگونه بعضى در نهايت آرامش و راحتى و شادى؛ چشم از جهان مى‏پوشند، و جمعى ديگر با مشاهده دورنماى آتش سوزان جهنم با چه اضطراب و وحشتى جان مى‏دهند؟
نخست مى‏فرمايد:” كسى كه در حالت احتضار و در واپسين لحظات زندگى قرار مى‏گيرد اگر از مقربان باشد …” (فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ‏).
***” در نهايت راحت و آرامش و روح و ريحان است و در بهشت پر نعمت جاى مى‏گيرد” (فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ‏).
” روح” (بر وزن قول) آن گونه كه علماى لغت گفته‏اند در اصل به معنى” تنفس” و” ريحان” به معنى شى‏ء يا گياه خوشبو است، سپس اين واژه به هر چيزى كه مايه حيات و راحتى است گفته شده، همان گونه كه” ريحان” به هر گونه نعمت و روزى خوب و فرح زا اطلاق مى‏گردد، بنا بر اين” روح” و” ريحان” الهى شامل تمام وسایل راحتى و آرامش انسان و هر گونه نعمت و بركت الهى مى‏گردد.
به تعبير ديگر مى‏توان گفت:” روح” اشاره به تمام امورى است كه انسان را از ناملایمات رهايى مى‏بخشد تا نفسى آسوده كشد، و اما” ريحان” اشاره به مواهب و نعمت¬هايى است كه بعد از رفع ناملایمات عاید انسان مى‏گردد.
مفسران اسلامى تفسيرهاى متعددى براى اين دو واژه ذكر كرده‏اند كه شايد بالغ بر ده تفسير شود.
گاه گفته‏اند:” روح” به معنى” رحمت” و” ريحان” هر شرافت و فضيلتى را شامل مى‏شود.
و گاه گفته‏اند” روح” نجات از آتش دوزخ و” ريحان” دخول در بهشت است .
گاه” روح” را به معنى آرامش در قبر و” ريحان” را در بهشت دانسته‏اند.
گاه” روح” را به معنى” كشف الكروب” (بر طرف ساختن ناراحتي ها) و ريحان را به معنى” غفران الذنوب” (آمرزش گناهان) تفسير كرده‏اند.
و گاه” روح” را به معنى” انظر الى وجه اللَّه” و” ريحان” را” استماع كلام اللَّه” شمرده‏اند … و مانند اينها.
ولى همان گونه كه گفتيم اين ها مصاديقى هستند که در مفهوم كلى و جامع آيه قابل ذكر می باشند.
قابل توجه اينكه بعد از ذكر” روح” و” ريحان” سخن از” جنة نعيم” (بهشت پر نعمت) به ميان آورده، كه ممكن است اشاره به اين باشد كه روح و ريحان در آستانه مرگ، و در قبر و برزخ به سراغ مؤمنان مى‏آيد و بهشت در آخرت، چنان كه در حديثى از امام صادق ع مى‏خوانيم كه در تفسير اين آيه فرمود:
فاما ان كان من المقربين فروح و ريحان يعنى فى قبره، و جنة نعيم يعنى فى الآخرة:
” اما اگر از مقربان باشد روح و ريحان از آن او است، يعنى در قبر، و بهشت پر نعمت براى او است يعنى در آخرت”
*** سپس مى‏افزايد:” اما اگر از گروه دوم يعنى اصحاب اليمين باشد …” (همان مردان و زنان صالحى كه نامه اعمالشان به نشانه پيروزى و قبولى به دست راستشان داده مى‏شود) (وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ‏).
***” به او گفته مى‏شود سلام بر تو از سوى دوستانت كه از اصحاب اليمين هستند” (فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ‏).
به اين ترتيب فرشتگان قبض روح، در آستانه انتقال از دنيا سلام يارانش را به او مى‏رسانند، همان گونه كه در آيه 26 واقعه در توصيف اهل بهشت خوانديم: إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً.
احتمال ديگرى در تفسير اين آيه نيز وجود دارد، و آن اين كه سلام از ناحيه فرشتگان باشد كه به او مى‏گويند: سلام بر تو اى كسى كه از اصحاب اليمين هستى، يعنى در افتخار و توصيف تو همين بس كه در صفت آنان قرار دارى‏.
در آيات ديگر قرآن نيز سلام فرشتگان در آستانه مرگ بر مؤمنان آمده است مانند آيه 32 سوره نحل كه مى‏فرمايد: الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ.‏ (تفسير نمونه، ج‏23، ص: 284)
يقولون سلام عليكم ادخلوا الجنة بما كنتم تعملون:” كسانى كه فرشتگان قبض روحشان مى‏كنند، در حالى كه پاكيزه‏اند، به آن¬ها مى‏گويند: سلام بر شما، وارد بهشت شويد به خاطر اعمالى كه انجام مى‏داديد”.
به هر حال تعبير” سلام” تعبير پر معنايى است، خواه از سوى فرشتگان باشد يا از سوى اصحاب اليمين، سلامى است كه نشانه روح و ريحان و هر گونه سلامت و آرامش و نعمت است.
اين نكته نيز لازم به يادآورى است كه تعبير به اصحاب اليمين (كسانى كه نامه اعمالشان را به دست راست مى‏دهند) به خاطر آن است كه معمولا انسان، كارهاى مهم و ماهرانه را با دست راست انجام مى‏دهد، لذا دست راست سمبلى است از قدرت، مهارت، توانايى و پيروزى.
در حديثى از امام باقر ع مى‏خوانيم كه در ذيل اين آيه فرمود:
“هم شيعتنا و محبونا: اصحاب يمين شيعيان ما و دوستان ما هستند”.
*** سپس به سراغ گروه سوم مى‏رود كه در اوائل سوره از آنها به عنوان اصحاب الشمال ياد شده بود، مى‏فرمايد:” اما اگر او از تكذيب كنندگان گمراه باشد …” (وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ‏).
***” با آب جوشان دوزخ و حرارت و سموم آن از او پذيرايى مى‏شود”! (فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ‏).
و” سپس سرنوشت او ورود در آتش جهنم است” (وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ‏).
آرى در همان آستانه مرگ، نخستين عذاب¬هاى الهى را مى‏چشند، و طعم تلخ كيفرهاى قيامت در قبر و برزخ در كام جانشان فرو مى‏رود، و از آن جا كه سخن از حال محتضر است، مناسب اين است كه جمله” نزل من حميم” اشاره به عذاب برزخى باشد” و تصلية جحيم” اشاره به عذاب قيامت، اين معنى در روايات متعددى نيز از ائمه اهل بيت نقل شده است‏.
قابل توجه اينكه در اينجا” مكذبين” و” ضالين” هر دو با هم ذكر شده‏اند كه اولى اشاره به تكذيب قيامت و خداوند يكتا و نبوت پيامبر ص است و دومى به كسانى كه از راه حق منحرف شده‏اند.
اين تعبير علاوه بر اينكه معنى تاكيد را مى‏رساند مى‏تواند اشاره به اين نكته باشد كه در ميان گمراهان، افرادى هستند مستضعف و جاهل قاصر، و عناد و لجاجتى در برابر حق ندارند، آنها ممكن است مشمول الطاف الهى گردند، اما تكذيب كنندگان لجوج و معاند، به چنين سرنوشتهايى كه گفته شد گرفتار مى‏شوند.
” حميم” به معنى آب داغ و سوزان يا بادهاى گرم و سموم است، و” تصلية” از ماده” صلى” (بر وزن سعى) به معنى سوزاندن و داخل شدن در آتش است اما” تصليه” كه معنى متعددى را دارد تنها به معنى سوزاندن مى‏آيد.
*** و در پايان اين سخن، مى‏افزايد:” اين همان حق و يقين است” (إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ‏).
***” و حال كه چنين است نام پروردگار بزرگت را منزه بشمار و او را تسبيح گوى” (فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ‏).
معروف در ميان مفسران اين است كه” حق اليقين” از قبيل اضافه بيانيه است. يعنى آنچه در باره اين سه گروه از مقربان و اصحاب اليمين و تكذيب كنندگان گفته شد عين واقعيت و حق و يقين است.
اين احتمال نيز وجود دارد كه چون يقين داراى مراتبى است، مرحله عالى آن حق اليقين است، يعنى يقين واقعى كامل و خالى از هر گونه شك و شبهه و ريب‏.
ضمنا از آنچه گفتيم معلوم شد” هذا” در اين آيه، اشاره به احوال گروه‏هاى سه‏گانه‏اى است كه قبلا ذكر شده است. بعضى نيز احتمال داده‏اند كه به تمام محتواى سوره واقعه يا تمام قرآن اشاره باشد، اما تفسير اول مناسبتر است.
اين نكته نيز قابل توجه است كه تعبير به” فسبح”” پس تسبيح كن” (با فاء تفريع) اشاره به اين حقيقت است كه آنچه در باره اين گروه‏هاى سه‏گانه گفته شد، عين عدالت است، و بنا بر اين خداوندت را از هر گونه ظلم و بى‏عدالتى پاك و منزه بشمار، و يا اينكه اگر مى‏خواهى به سرنوشت گروه سوم گرفتار نشوى او را از هر گونه شرك و بي عدالتى كه لازمه انكار قيامت است پاك و منزه بدان.
بسيارى از مفسران در ذيل آخرين آيه نقل كرده‏اند كه پس از نزول آن، پيامبر فرمود: اجعلوها فى ركوعكم:” آن را در ركوع خود قرار دهيد” (سبحان ربى العظيم بگوئيد) و هنگامى كه‏ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى‏ نازل شد فرمود: اجعلوها فى سجودكم” آن را در سجده قرار دهيد” (سبحان ربى الاعلى بگوئيد).
*** ” وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها * يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها *بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى‏ لَها: و انسان می گوید: “زمین را چه می شود، که این گونه می لرزد؟! در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگومی کند، زیرا پروردگارت به او وحی کرده است.”
کوهها در قیامت ریز ریز می شوند.
کوهها در قیامت ریز ریز می گردند، کوبیده می شوند، به صورت پشم رنگارنگ حلاجی شده در می آیند، غبار و روان می گردند:
*** وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً *: و از تو در باره كوه‏ها سؤال مى‏كنند، بگو: پروردگارم آنها را (متلاشى كرده) بر باد مى‏دهد!.”
*** ” يَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً *وَ تَسِيرُ الْجِبالُ سَيْرا: (اين عذاب الهى) در روزى است كه آسمان شديدا به حركت در مى‏آيد، – و كوه‏ها از جا كنده و متحرك مى‏شوند.
*** “يَوْمَ تَكُونُ السَّماءُ كَالْمُهْلِ * وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ *وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً * يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ * وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ*وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ * وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ * كَلاَّ إِنَّها لَظى‏ * نَزَّاعَةً لِلشَّوى‏ * تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى * وَ جَمَعَ فَأَوْعى‏: همان روز که آسمان همچون فلز گداخته می شود. و کوهها مانند پشم رنگین، متلاشی خواهند بود. و هیچ دوست صمیمی سراغ دوست خود را نمی گیرد. آنها را نشانشان می دهند(ولی هر کس گرفتار کار خویش است). چنان است که گنهکار، دوست می دارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا کند. و همسر و برادر خود را. و قبیله اش را که همیشه از او حمایت می کرد. و همه مردم روی زمین را تا مایه نجاتش گردند. اما هرگز چنین نیست(که با اینها بتوان نجات یافت، آری). شعله های سوزان آتش است، دست و پا و پوست سر را می کند و می برد. . و کسانی را که به فرمان خدا پشت کردند، صدا می زند، و (همچنین آنها که) اموال را جمع و ذخیره کردند.”

پیمایش به بالا