راهكار “حسي كردن” مباني اعتقاد ديني
نقش “درك عقلاني” در پذيرش جنبههاي غيرشهودي – قسمت اول
- محيالدين حكمت نيا، مدرس حوزه و دانشگاه
- دكتر سيدابوالقاسم حسيني، استاد دانشگاه علوم پزشكي مشهد
- حجتالاسلام محمد حسين پور، امام جماعت مسجد احمدي – مشهد
اشاره
از ديدگاه مكتب اسلام، واقعيتهاي موجود در جهان به دو دسته “شهود” و “غيب” تقسيم ميشوند. واقعيتهاي شهودي يعني آنچه با حواس مختلف قابل درك ميباشند و واقعيتهاي غيبي يعني آنچه به وسيله حواس، قابل مشاهده نيستند. در متون اسلامي، خداوند به عنوان شاخصترين مصداق، و نبوت و قيامت نيز به عنوان بعضي از مصاديق “غيب” معرفي شدهاند. خدا از هر پيدايي پيداتر است، ولي اطلاق لفظ “غيب”، بر خدا به علت ناديده بودن او با چشم ظاهري است.
با توجه به اين كه خداوند، قابل مشاهده نيست، در قرآن مجيد و ساير متون اسلامي، با تاكيد بر آثار و آيات او، شناخت خدا را به وسيله بصيرت عقلاني، امكان پذير ساختهاند. اين راهكار به حدي كارآيي دارد، كه حضرت علي(ع) ميفرمايد: “من خدايي را كه نديده باشم عبادت نميكنم”. كاربرد اين روش براي آموزش توحيد به كودكان و نوجوانان، و به طور كلي به تمام جوامع بشري، جنبه حياتي دارد و ميتوان آن را به عنوان قسمتي از آموشهاي عمومي الزامي براي دست يابي به رشد، معرفي كرد.
دو مفهوم “شهادت” و “غيب” در قاموس قرآن به صورت زير تعريف شدهاند: “شهادت” به معناي “آشكار” و قابل مشاهده و “غيب” به معناي “نهان” و “غيرقابل مشاهده” ميباشند. اشيايي كه قلمرو “شهادت” قرار دارند، چيزهايي هستند كه به وسيله حواس مختلف، قابل دريك يا قابل مشاهده هستند، و آنچه را ما به وسيله حواس خود درك ميكنيم، در اين طبقه قرار ميگيرند. آنچه به وسيله حواس، قابل درك نيست، ميتوان در طبقه “غيب” قرار داد.
در قرآن مجيد چنين آمده است: “آن كتاب بدون شك راهنماي پرهيزكاران است. آنها كساني هستند كه به “غيب” (آنچه از حس پوشيده و پنهان است) ايمان ميآورند و نماز برپا ميدارند، و از تمام نعمتها و مواهبي كه به آنها روزي كرديم، انفاق ميكنند. و آنان كه به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پيش از تو (بر پيامبران پيشين) نازل گرديده است، ايمان ميآورند و به رستاخيز يقين دارند. آنان بر طريق هدايت پروردگارشان هستند و آنان رستگارانند. (بقره: 5 -2). مولف قاموس قرآن در تفسير آيات فوق، سه اصل توحيد، نبوت و معاد را از مفاهيم “غيب” ذكر ميكند و بنابر رهنمود امام صادق(ع)، اعتقاد به قيام قائم(عج) هم از مصاديق “غيب” است.
يك نكته بسيار مهم اينست كه همه انسانها با داشتن حداقل نيروي عقلاني كه آنها را در مقابل رفتار خود مسوول سازد، موظفند كه مفاهيم ذكر شده را درك نمايند و بپذيرند. طبعا سعادت و شقاوت آنها بستگي تام و تمام، بر نحوه انجام فرآيندهاي فوق دارد. يعني به طور كلي انجام همه عبادات و ترك تمامي محرمات الهي كه ناشي از اعتقاد به جنبههاي غيبي ذكر شدهاند، الزامي است. به عبارت ديگر انساني كه در مسير ايمان قرار گرفته، لازمست كه تمام رفتارهاي ارادي خود را طبق ضوابط توحيدي انجام دهد و اين روند استمرار يابد.
حال بايد ديد، كه امكان فهم “غيب” و مخصوصا درك وجود خداوند، براي انسان وجود دارد؟ در حقيقت مفاهيم غيبي ذكر شده با استدلال عقلاني قابل درك هستند و چنانچه بتوانيم اين جنبههاي عقلاني را به صورت حسي درآوريم، امكان بيشتر و مناسبتري از نظر آموزش، فراهم ميگردد.
روش بررسي
طبعا در كشف نقطه نظرات اسلامي در علوم، ميتوان و بايد از چهار منبع اساسي زير استفاده نمود: كتاب الهي، سنت شامل آموزشهاي پيامبراكرم(ص) و امامان معصوم(ع)، فطرت و علوم حاكم بر جهان.
لزوم “حضوري كردن” تمام آموزشهاي علمي، مخصوصا در آموزش اصول دين، به خوبي قابل درك است. در واقع دو نوع “علم حصولي” و “علم حضوري”، مطرح است. “علم حصولي” شامل كليه دريافتهايي ميشود كه انسان از نظام خلقت دارد. در اين مورد ميتوان دريافت انسان از تمام علوم حاكم بر جهان را ذكر كرد. به عنوان مثال، كشف جاذبه زمين، كشف ميكرب و كشف الكل… را ميتوان ذكر كرد. اما “علم حضوري” به يافتن رموز هستي اطلاق ميشود. اين علم، از طريق يافتن تمام علوم حاكم بر جهان، به صورت حسي و قابل لمس كسب شده است. به عنوان مثال، هنگامي كه در كلاس درس، آموزش داده ميشود كه با تركيب سديم و كلر، نمك طعام به وجود ميآيد، و يا با تجزیه نمك طعام، ميتوانيم سديم و كلر، به دست آوريم، اطلاع از اين واقعيتها، به اعتقاد دانشآموز در اين موارد منجر ميگردد. ولي اگر دانشآموز را به آزمايشگاه ببريم و او خود با تركيب سديم و كلر، نمك طعام به دست بياورد و مجددا نمك طعام را تجزيه كند و سديم و كلر استخراج نمايد، اطمينان قلبي و ايمان به آن پيدا خواهد كرد.
در واقع وقتي دانشآموز مشخصات ذكر شده در كلاس را به چشم ميبيند، و جنبههاي مختلف آن را به رايالعين ميبيند، هيچ شكي در وجود يا صحت اطلاعات دريافتي برايش باقي نميماند. اين دريافت را ميتوان به عنوان “علم حضوري” تعريف كرد، زيرا در اين دريافت، معيار اصلي، وجود خود انسان است كه حقايق را بيواسطه و مستقيما دريافت و درك ميكند و در نتيجه صددرصد آن را قبول دارد.
حضرت علي(ع) ميفرمايد: “خطاكار وقتي خطايي ميكند، مومن نيست، زيرا در آن هنگام، ايمان مانند بركناري پيراهن از تن انسان، از او بركنار ميشود.” براين اساس ما ميتوانيم اعتقاد و ايمان را با صورت زير تعريف كنيم:
“عقيده” محصول علم به واقعيتها است. اين مقدار از پذيرش واقعيتها، همان “اعتقاد” است. علي(ع) ايمان را با شناخت قلبي، بيان به زبان و عمل با اعضا و جوارح، تعريف ميكند. يعني انسان با موازين عقلاني موضوع را درك ميكند و ميپذيرد.
منظور از حسي كردن جنبههاي عقلاني، تبديل “علم حصولي” در هر مورد به “علم حضوري” است، كه با “درك عقلاني” همراه است.
در قرآن مجيد، بر اين واقعيت تاكيد شده است كه خداوند هيچ كس را جز به مقدار توانايي كه به او داده است، تكليف نميكند پس دعوت به پذيرش خداوند، كاملا در حد توان انسان است.
قاموس قرآن در مورد “اطلاق غيب به خداوند” چنين بيان مينمايد: “خدا از هر پيدا، پيداتر است، ولي اطلاق لفظ غيب، بر خدا به علت ناديده بودن او است”. با توجه به اين كه خداوند، قابل مشاهده نيست، در قرآن مجيد و ساير متون اسلامي، با تاكيد بر مشاهده آثار و آيات او، شناخت خدا را به وسيله “درك عقلاني” امكان پذير ساختهاند. اين راهكار به حدي كارآيي دارد، كه علي(ع) ميفرمايد: “من خدايي را كه نديده باشم عبادت نميكنم”. در قرآن مجيد، به منظور ايجاد علم حضوري، جنبههاي انتزاعي و “غيب” كه به وسيله حواس، قابل درك نيستند، از طريق حسي كردن آنها و در نتيجه قابل لمس شدن جنبههاي غيبي آموزش داده ميشود. اين روش موجب ميگردد تا واقعيتهاي غيرقابل مشاهده، براي تمام افرادي كه حداقل رشد عقلاني را دارند، قابل مشاهده و حس گردند. به عنوان مثال در قرآن مجيد در بيش از 280 مورد نشانههاي قابل درك براي اثبات وجود خداوند (آيات الهي) ذكر شدهاند و به “تدبر” در آنها امر شده است. از جمله: “به زودي آيات خود را در آفاق و در درون خود آنها به ايشان بنمايانيم، تا بر آنان آشكار شود كه او حق است”(فصلت: 53).
در اين طبقهبندي، تمام معارف،به معارف آفاقي و معارف انفسي تقسيم ميشوند.
“معارف آفاقي” همان “علوم حصولي” هستند ولي “علوم انفسي” از جنس “علوم حضوري”. آنچه در آفاق وجود دارند در نفسهاي انسانها نيز وجود دارند. اين اعتقاد وجود دارد كه جنبههاي آفاقي را از طريق “حسي كردن” ميتوان به صورت انفسي درآورد.
حضرت علي(ع) ميفرمايد: “داوري تو، در خود تو است، ولي به آن آگاهي نداري، و درد تو از خود تو است، ولي نميبيني، و تو كتاب آشكار هستي، كه با حروف آن جنبههاي پنهان، ظاهر ميگردند، و ميپنداري كه تو جرم كوچكي هستي، در صورتي كه در تو “عالم اكبر” مستتراست.”
اميرالمومنين(ع) در ضمن يك خطبه نسبتا مفصل در نهجالبلاغه، عجايب خلقت خفاش را مورد تاكيد قرار ميدهد و در قسمتي از آن، چنين ميبينيم: “خداوند ثابتتر و آشكارتر است از آنچه چشمها ميبينند.”
فيضالاسلام در تفسير اين گفتار ميگويد: زيرا علم به وجود او، عقلي است و عقل، ديده باطني است كه در آن غلط و اشتباه راه ندارد، بر خلاف ديده ظاهري كه اشتباه در آن بسيار است. تاكيد بر عقل به عنوان “ديده باطني” بسيار راهگشا ميباشد، و اين برداشت، زمينه فهم گفتار علي(ع)، در مورد مشاهده خداوند به حقايق ايمان، ميباشد
حضرت علي(ع) سپس چنين ادامه ميدهد:
“از جمله صنعتهاي مورد تامل و دقت او و از زمره آفرينشهاي شگفت آورش، آفرينش خفاش است. زيرا روشنايي روز كه گشاينده هر چيزي است، ديده آنها را ميبندد و تاريكي شب كه ديده هر زندهاي ميبندد، ديده آنها را باز ميكند… پس آنها در روز پلكهاي چشم خود را بر حدقهها ميگذارند و شب را چراغ قرار ميدهند و به وسيله آن، به دنبال روزي خود ميگردند.
فرازهايي از حسي كردن توحيد در دعاي عرفه امام حسين(ع) هم آمده است: “خدايا من به تو مشتاقم، و شهادت به ربوبيت تو ميدهم. اعتراف ميكنم كه تو پروردگار من هستي و من به سوي تو بر ميگردم. قبل از آن كه شيء قابل ذكري باشم، نعمت خود را بر من شروع كردي، و مرا از خاك آفريدي. سپس مرا در پشت پدران جاي دادي، و در اين حال مرا از آشفتگي مرگ و گردش دوران و سالهاي مختلف زندگي ايمن گردانيدي. در روزها و قرنهاي گذشته به طور مرتب از پشت پدري به رحم مادر در حال كوچ بودم،… آفرينشم به مشيت خود از آب نطفه فرمودي و در ظلمات سه گانه (بطن و مشيمه و رحم) در ميان گوشت و خون و پوست مسكن دادي،… تا آنكه مرا براي آنچه از پيش بر هدايتم گذشته بود با خلقت كامل و آراسته به دنيا در آوردي… و مرا در هر سال پروريدي تا فطرتم تكامل يافت و تاب و توانم به حد اعتدال رسيد… از اختلاف نمودها و تحمل دايمي پديدهها دانستهام كه ميخواهي در هر چيز خود را به من بشناساني، تا در هيچ چيز به وجود تو ناآگاه نباشم”.
نزديكترين موضوع مورد مطالعه، وجود خود انسان است. به همين علت، رسول خدا(ص) ميفرمايد: “هر كس خود را بشناسد، پروردگارش را نيز ميشناسد.”
امامان معصوم(ع) با حسي كردن وجود خالق، امكان درك توحيد را به صورت قابل لمس، فراهم ميكردند. امام صادق (ع) به منظور جوابگويي به افرادي كه وجود خدا را انكار مي كردهاند، با استفاده از جنبههاي زيستي و روان شناختي انسان، ارشادهايي به يكي از نزديكان خود، به نام “مفضل” دارند، كه در كتابي به نام “توحيد مفضل” انتشار يافته است، و ما فرازهايي از آن را ذكر ميكنيم.
در كتاب مذكور، امام عليه السلام انسانهاي زير حاكميت هواي نفس را كه واقعيتهايي مانند خداوند را انكار ميكنند، به افرادي “كور” تشبيه ميكند كه به منزلي كه همه گونه امكانات رفاهي با حداكثر اتقان، در آن تعبيه شدهاند، وارد ميشوند و به هيچ وجه قادر به درك و شناسايي و استفاده از آنها نيستند. امام(ع) جهان را به منزلي كه همه لوازم مورد نياز در آن فراهم است تشبيه ميكند، و اضافه مينمايد كه آسمان رفيع، مانند سقف منزل و ستارهها مانند چراغ و گنجهاي موجود در دل كوهها مانند ذخايري است كه براي ساكنان آن پيشبيني كردهاند.
امام(ع) در ادامه، به ذكر مراحل رشد جنين در رحم مادر اشاره ميكند و اضافه مينمايد كه جنين در اين حال، قدرت دست يابي به غذا، جلب منفعت و دفع ضرر ندارد و خداوند، غذاي او را به وسيله جريان خون مادر تامين ميكند. بعد از تولد كودك، خداوند متعال، خون را به شير تبديل ميكند و از ابتداي تولد، آنرا در اختيار نوزاد قرار ميدهد. با رشد تدريجي كودك، دندانها رشد مينمايند و براي خوردن غذا آمادگي پيدا ميكنند در پايان اين قسمت، اين سوال را مطرح ميكند: “آيا اين از تدبير حكيم لطيف نيست؟ منزه است او و برتر است از آنچه شرك ميورزند.”
“مفضل” در اين حال ميگويد: “عدهاي معتقدند كه اين كارها از فعل طبيعت است.” امام (ع) پاسخ ميدهد: “طبيعت فاقد شعور و اراده است، از آنها بپرس: آيا طبيعت را كه شما “عامل” ميدانيد، علم و قدرت دارد؟ اگر آنها طبيعت را داراي علم و قدرت بدانند، به خدا كافر شده و او را “طبيعت” نام نهادهاند و معلوم است كه اين افعال حكيمانه و مستقل از طبيعت بيشعور صادر نميشود.”
نكته مهمي كه بايد بر آن تاكيد كرد، اين واقعيت است كه بررسي كامل علوم حسي و عقلي، محتواي درسي و تحقيقي چندين رشته علمي را به خود اختصاص ميدهد. ذكر اين پيامها به صورت اشاره وار، فقط براي يادآوري و زمينه سازي بمنظور مشاهده نقش خداوند در تمام فعل و انفعالهاي زيستي و غير زيستي در جهان اطراف ما ميباشد.
از جمله، دانشمنداني كه به مطالعه كهكشانها و ساير نمودهاي آفاقي ميپردازند، “نظم” را مشاهده ميكنند و نتايج مطالعات خود را بر اساس عدد و رقم گزارش مينمايند. بعضي از آنها به اين واقعيت توجه دارند كه امكان پديد آمدن تصادفي اين جنبههاي علمي با چنين دقتي وجود ندارد و به وجود خداوند، ايمان ميآورند. بعضي حتي پس از مطالعات انجام شده، در عقايد مادي خود ثابت ميمانند و اعلام ميكنند كه خدا وجود ندارد. به نظر ميرسد كوشش اديان الهي براي فراهم آوردن زمينهاي است كه گروه اول در عقايد خود تثبيت شوند و زمينه شناخت صحيح و حالت بيداري (يقظه) براي گروه دوم فراهم آيد.
“كرسي موريسون” در كتاب “راز آفرينش انسان” با بررسي علوم مختلف زيستي، نتيجه گيري ميكند كه خلقت اين جهان، ناشي از هدف و مقصود خاصي بوده است. ساختمان عجيب چشم انسان كه در مواقع مقتضي كار دوربين و ذرهبين هر دو را انجام ميدهد، خاصيت عجيب مفاصل انساني كه با كمال راحتي باز و بسته و خم و راست ميشوند، كيفيت عجيب و اسرار آميز توالد و تناسل و طريقه غامضي كه انسان و ساير موجودات زنده، براي ادامه نسل خود به كار ميبرند، اعمال شيميايي عجيبي كه در داخل وجود آدمي و حتي بدون اراده و آگاهي وي اجرا ميشوند، از قبيل دستگاه هاضمه و جذب غذا در خون، و صدها شگفتي ديگر، مورد بررسي و تعمق دانشمندان رشتههاي مختلف علمي قرار گرفتند و از مجموع آنها اين نتيجه حاصل شد كه اين جهان بر طبق طرح و نقشهاي خلق شده است و لاجرم، طراح و نقشه كش با تدبيري داشته است.
“رايموند روايه” استاد فلسفه، رياضيدان، فيزيكدان، كيهان شناس، جنين شناس، سلول شناس و متخصص تجزيه و تحليل اطلاعات علمي در كتاب خود تحت عنوان “دو هزار دانشمند در جستجوي خداي بزرگ” مينويسد: “رصدخانه پالومار در كاليفرنياي آمريكا با ذره بين 508 ميلي متري خود، وارد عصر جديدي در دانش بشر شده است. دوربين پالومار ميتواند جهان آفرينش را تا مسافت 2 ميليارد سال نوري ببيند و يك “هنگ” دانشمند فيزيك و علوم آسماني، رياضي دان و كيهان شناس، همواره با كمك آن، آخرين مرز جهان را زير نظر دارند، كتابي كه نتيجه اين تحقيقات را منتشر كرده است “دانشمندان در جستجوي دين” نام دارد. محقق مزبور در فصل اول كتاب، اضافه ميكند: “اگر اصل و انضباطي در فكر بشر نباشد، دانش فلسفه ياوهاي بيش نيست. هزاره سوم ميلادي به زودي با بازگشت بشريت به سوي روح، شعور و توجه به ملكوت آغاز خواهد شد.”
بعلاوه كتابي تحت عنوان “وجود خداوند در جهان پهناور” به زبان انگليسي نوشته شده كه ترجمه آن به زبان فارسي با نام “اثبات وجود خدا به قلم چهل تن از دانشمندان” منتشر شده است. مقاله اول اين كتاب، به قلم دكتر “سرحان”، استاد علوم تربيتي دانشگاه عين الشمس مصر، بااين سؤال شروع ميشود: “آيا جهان آفريدگاري دارد؟”
علاوه بر متون ديني، ميتوان با استفاده از دانشهاي نوين، مانند رموز اتم، تسخير فضا و كشف قوانين و پديدههاي آن و اكتشافات محير العقول ديگر نيز استفاده نمود تا راهي كاملا قانع كننده براي شناخت خداوند، فرا راه انسان باشد و جنبه “تسليم صرف” نداشته باشد. استاد سرحان كار مولف كتاب يعني “جان كلاور مونسما” را مورد تقدير قرار ميدهد كه از دانشمندان رشتههاي مختلف علمي سؤال زير را پرسيده بود: “آيا شما به وجود خدا اعتقاد داريد؟ و در اين صورت مطالعات و تجسسات علمي، چگونه شما را به سوي پروردگار، رهنمون شده است؟” دانشمندان پاسخهاي مفصلي به سؤال بالا دادهاند كه مطالبي را كه در كتابهاي آسماني در مورد توحيد آمده است، تاييد ميكند.
براساس مطالعات اين دانشمندان، قوانين ديناميك حرارتي دلالت ميكنند كه بايد جهان را بدايتي باشد و اثبات بدايت جهان، وجود آفريدگاري عاقل، داراي اراده و ابدي را ايجاب ميكند. آفريدگاري كه ذاتي غير مادي دارد، زيرا ماده از ذراتي به وجود آمده است كه ساختمان آنها به حكم علم، امكان ازلي و ابدي بودن ندارد. براي ديدن او، عاملي چون عقل و درك، لازم است و با به كار انداختن عقل، انسان به اين واقعيت دست مييابد كه در دنيا نظام معجزه آسايي سيادت ميكند كه اساس آن، قوانين و سنتهاي ثابت و لايتغير تكويني ميباشد، و كوشش دانشمندان و احاطه آنها به اين قوانين، امكان ميدهد كه انسان را خسوف و كسوف، و ديگر پديدهها صدها سال قبل از وقوع آنها آگاه شود. با بررسي علوم مختلف، به اين نتيجه ميرسيم كه اين قوانين علمي قطعي كه در ساختار موجودات زنده و غير زنده به كار رفتهاند، بدون درك و آگاهي و از راه تصادف كوركورانه به طور عقلي محال ميباشد.
“جان كلاور مونسا” كه با بررسي اظهار نظر دانشمنداني كه اظهار نظر آنها در كتاب مزبور آمده است، ميگويد: دانش نه تنها كفر نميآورد، بلكه مباني ديني را تقويت ميكند. دانشمنداني كه در اين كتاب اظهار نظر كردهاند، علماي كلام نيستند، بلكه دانشمنداني هستند كه با عالم ماده سر و كار دارند. با مطالعه اين كتاب، ايمان عده زيادي از اشخاص فهميده و متحير نسبت به خدا، را سختر ميگردد و به راه راست هدايت ميشوند. اگر ما خدا را كنار بگذاريم، قوانين الهي مانند وجدان و خصال نيك و حكمت عملي از بين خواهند رفت و آن وقت بر بريتي برجهان استيلا خواهد يافت كه به مراتب از بربريت قرون وسطايي ظالمانهتر و سختتر خواهد بود.
علوم، با مطالعه پديدههاي طبيعي و استدلال عقلي ميتوانند وجود يك قدرت مافوق بشري را ثابت كنند. اگر چه علوم نميتوانند آن قدرت را مشخص كنند و يا تعريف منطقي از آن بدهند، اما ميتوانند با تعبيرات عمومي معني آن قدرت را بيان كنند و براي اطلاع بيشتر از صفات و خصوصيات آن قدرت، بايد به كتابهاي مقدس اديان الهي مراجعه كرد. به نظر من دانشمندان با ثابت كردن اصل موضوع، ضربه كشندهاي بر دل بيديني وارد ميكنند.”
“كلاور مونسما” در پايان نتيجه ميگيرد: “علمايي كه اهل ابتكار و استنباط ميباشند از دامنههاي كوه دانش بالاتر ميروند و بيش از اسلاف خود، در محيط معرفت، چشم انداز پيدا ميكنند و به اين واقعيت دست مييابند كه موضوعات، منحصر به فعل و انفعالهاي طبيعي نيستند، بلكه مسايل بيشماري وجود دارند كه اغلب آنها در ظاهر لاينحل به نظر ميرسند و هر قدر انسان در نردبان معرفت بالا رود، افق، وسيعتر ميگردد. چنان كه در كتاب فوق، مشاهده ميگردد، اغلب دانشمندان ما بسيار متواضعند و هر قدر به ميزان مطالعه و معلومات آنها افزوده ميگردد، بيشتر سر تعظيم و بندگي به پيشگاه عظمت الهي فرود ميآورند.
تابش نور ايمان، مسرت زايدالوصفي در دل آنها ايجاد كرده است و آنان از ميان پديدههاي طبيعت و مسايل مبهم آن، در بالاي ستارگان، نور حقيقت را مشاهده ميكنند و به نيكي در مييابند كه در وراي عالم طبيعت، حكمت عاليهاي وجود دارد كه تمام كاينات، آفريده او ميباشد و به اراده او اداره ميشود.”
در يك جمع بندي واقع گرايانه مشاهده ميشود كه”درك عقلاني” براي پذيرش جنبههاي غير شهودي از قدرت نمائي خداوند در هر گوشه از جهان خلقت ميتواند كارآيي خاص خود را داشته باشد و به بشريت نشان دهد كه در فضاي پيراموني، چه بسيار رموز و شگفتيها نهفته است و با درك آن ميتواند دامنه آگاهيها و يقين خود را توسعه دهد و ارتقاء بخشد.
سوتيتر:
*”درك عقلاني” براي پذيرش جنبههاي غير شهودي از قدرت نمائي خداوند در هر گوشه از جهان خلقت ميتواند كارآئي خاص خود را داشته باشد.
* تمركز و “تدبر” در فضاي پيراموني به بشريت نشان ميدهد كه چه بسيار رموز و شگفتيها در خلقت وجود دارد كه با درك آن ميتواند دامنه آگاهيها و يقين خود را توسعه دهد و ارتقاء بخشد.
راهكار “حسي كردن” مباني اعتقاد ديني
نقش “درك عقلاني” در پذيرش جنبههاي غيرشهودي – قسمت اول
- محيالدين حكمت نيا، مدرس حوزه و دانشگاه
- دكتر سيدابوالقاسم حسيني، استاد دانشگاه علوم پزشكي مشهد
- حجتالاسلام محمد حسين پور، امام جماعت مسجد احمدي – مشهد
منبع: روزنامه جمهوري اسلامي، 21 مهر 1389