راهکار”حسی کردن” مبانی اعتقاددینی- قسمت دوم

محي الدين حكمت نيا، مدرس حوزه و دانشگاه
دكتر سيد ابوالقاسم حسيني، استاد دانشگاه علوم پزشكي مشهد
حجت الاسلام محمد حسين پور، امام جماعت مسجد احمدي – مشهد

نقش “درك عقلاني” در پذيرش جنبه‌هاي غيرشهودي

خلاصه مقاله

از ديدگاه مكتب اسلام، واقعيت‌هاي موجود در جهان به دو دسته “شهود” و”غيب” تقسيم مي‌شوند. واقعيت‌هاي شهودي يعني آنچه با حواس مختلف قابل درك مي‌باشند و واقعيت‌هاي غيبي يعني آنچه به وسيله حواس، قابل مشاهده نمي‌باشند.
در متون اسلامي، خداوند، به عنوان شاخص‌ترين مصداق، ونبوت و قيامت نيز به عنوان بعضي از مصاديق “غيب” معرفي شده‌اند. در شماره قبل، تحت عنوان فوق، در مورد روش حسي كردن توحيد بحث شد و در اين مقاله حسي كردن نبوت، امامت و معاد و گناهان مطرح است. اين روش براي آموزش اصول دين اسلام و “تربيت ديني”، به كودكان و نوجوانان، و به طور كلي به تمام جوامع بشري، جنبه حياتي دارد، و مي‌توان آن را به عنوان قسمتي از آموزش‌هاي عمومي الزامي براي دست‌يابي به رشد، معرفي كرد.

حسي كردن امامت و نبوت

تاييد معصومان(ع) بر يك جنبه، به عنوان نظر معصوم(ع) در آن مورد، تلقي مي‌گردد و مي‌تواند مورد استفاده قرار گيرد.
يكي از اصحاب امام صادق(ع)، جواني به نام “هشام” بود. در يكي از جلسات، امام از او مي‌پرسد:‌اي هشام! گزارش نمي‌دهي كه در مباحثه با عمروبن عبيد چه كردي و چگونه از او سؤال نمودي؟
هشام گفت: جلالت شما مرا مي‌گيرد و شرم دارم و زبانم نزد شما به كار نمي‌افتد. امام صادق(ع) فرمود: چون به شما امري نمودم به جاي آريد.
هشام در اين موقع به تشريح عملكرد استدلالي خود پرداخت كه با استفاده از استدلالات ساده و عقلي به اثبات ضرورت وجود امام و هدايتگر در جامعه پرداخته بود و مخاطبين خود را مجاب كرده بود و در جمع بندي خاطر نشان ساخته بود كه وقتي خداوند تبارك و تعالي اعضاي بدن را بدون امام(عقل) به حال خود نگذاشته است تا صحيح را تشخيص دهد و ترديد را برطرف سازد، پس چگونه اين همه مخلوق را در سرگرداني و ترديد و اختلاف واگذارد و براي ايشان امامي قرار نداده تا در ترديد و سرگرداني خود به او رجوع كنند؟
امام صادق(ع) تبسمي فرمود و پرسيد: اين مطلب را چه كسي به تو آموخت؟
“هشام” عرض كرد: آنچه را از شما شنيده بودم، بيان كردم.
امام(ع) فرمود: به خدا سوگند! اين مطالب در صحف ابراهيم و موسي آمده است.
چنانكه مشاهده مي‌گردد، امام(ع) روش هشام را كه براساس حسي كردن مسئله “امامت” مي‌باشد، مورد تاييد قرار مي‌دهد و هشام نيز به صورت منطقي، مخاطبين را در موقعيتي قرار مي‌دهد كه راهي جز پذيرش مفهوم “امامت” ندارند. با توجه به نقش مشترك “امامت” و “نبوت”، مي‌توان استدلال هشام را در مورد لزوم اعزام پيامبران الهي نيز مورد استفاده قرار داد.

حسي كردن معاد

در قرآن مجيد چنين آمده است: “به آثار رحمت الهي بنگر كه چگونه زمين را بعد از مردنش زنده مي‌كند؛ چنين كسي (كه زمين مرده را زنده كرد) زنده كننده مردگان (در قيامت) است؛ و او بر همه چيز توانا است (روم: 50)
علامه طباطبايي(ره) در تفسير آيه فوق مي‌گويد: “اثر” به معناي باقيمانده چيزي به هنگام از بين رفتن آن است. مانند فرزند كه به عنوان اثر پدر و مادر، و ميوه به عنوان اثر درخت. مراد از رحمت الهي در آيه فوق، باران است، كه اثر آن، حيات زمين پس از مردن آن مي‌باشد. نباتات، درختان و ميوه‌ها از آثار زنده شدن زمين و نتيجه تدبير خداوند هستند. با بيان زنده كردن زمين پس از مردن آن، نتيجه مي‌گيرد كه زنده كردن مردگان نيز مانند آن است.
علامه اضافه مي‌كند: مرگ، سلب آثار حيات در چيزهاي مختلف است و حيات انسان و حيوان نيز فرايندي شبيه حيات زمين (نباتات) است. استاد در اين جا به يك قانون كلي اشاره مي‌كند كه “حكم چند چيز مثل هم، كه در يكي محقق شود با آن كه محقق نشده است، يكي است” در نتنيجه هنگامي كه مشاهده مي‌كنيم كه خداوند، نبات مرده را زنده كرد، در مقام مقايسه مي‌پذيريم كه حيوان و انسان را نيز مي‌تواند زنده كند. خداوند متعال با ذكر زنده كردن انساني پس از صد سال و زنده كردن مرغان مختلف براي ابراهيم(ع) و داستان “اصحاب كهف”، معاد را براي كساني كه به قرآن مجيد، ايمان دارند حسي مي‌كند.

قابل لمس كردن گناهان

امام صادق(ع) نقل مي‌كند، كه پيامبر اسلام(ص) در زميني خشك و بي گياه فرود آمد و به اصحابش فرمود: مقداري هيزم بياوريد؛ عرض كردند:‌اي رسول خدا! ما در سرزميني خشك و بي آب هستيم، كه در آن هيزمي يافت نمي‌شود. حضرت فرمود: هركس هرچه يافت، بياورد. آنها هيزمها را جمع كردند و در برابر حضرت انباشتند. پس رسول خدا(ص) فرمود: گناهان نيز اين گونه جمع مي‌گردند. آنگاه فرمود: از گناهان خرد انگاشته بپرهيزيد؛ زيرا هر چيزي بازخواست كننده‌اي دارد. بدانيد كه بازخواست كننده گناهان مي‌نويسد: هر كاري را كه پيش از اين كرده اند، و هر اثر و نشاني كه به جا گذاشته‌اند و هر چيزي را كه در كتاب مبين (لوح محفوظ) شماره كرده ايم. چنانچه مشاهده مي‌گردد، پيامبر اسلام(ص) به جاي اين كه پيام خود را به طور كلي بيان نمايند، به منظور “حسي كردن موضوع”، از طريق دعوت براي جمع آوري هيزم در جايي كه احتمال دست يابي به آن كم است، اصحاب را به تعقل و درك موضوع فرا خوانده و گناهان فراموش شده يا كوچك را “قابل لمس” ساخته‌اند. اين دستورالعمل به طور دقيق در مسير تاييد روش پيشنهادي مي‌باشد، كه جنبه‌هاي غيرشهودي را به صورت حسي و قابل درك و مشاهده مي‌نمايند.
بحث و نتيجه گيري
از “علم حصولي”، عقيده حاصل مي‌شود ولي ايمان به وجود نمي‌آيد، ولي از علم حضوري ايمان به وجود مي‌آيد. مي‌توان گفت كه “علم حضوري”، همان “عين اليقين” است، كه در قرآن به آن اشاره شده است. درخواست ابراهيم(ع) از خداوند، در مورد روش زنده كردن مردگان منجر به مشاهده زنده شدن پرندگان پس از كشته شدن آنها گرديد. يقيناً با مشاهده اين تغيير، و حتي با شنيدن آن از فردي كه انسان به صداقت او ايمان دارد، “يقين” به معناي واقعي كلمه، به وجود مي‌آيد؛ و اين همان “علم حضوري” است.
حسي كردن جنبه‌هاي عقلاني كه در قرآن مجيد و روايات معصومان مورد تاكيد قرار گرفته و موجب حسي كردن اصول دين، و ايجاد “درك عقلاني” براي پذيرش جنبه‌هاي غيرشهودي مي‌گردد؛ و جنبه‌اي است كه بايد به عنوان يك راهكار متداول، مورد استفاده قرار گيرد. كاربرد روش “درك عقلاني” براي آموزش توحيد، نبوت، امامت و معاد و گناهان و تربيت ديني به كودكان و نوجوانان، و به طور كلي به تمام جوامع بشري و ايجاد زمينه‌هاي مناسب جهت پذيرش اين موارد جنبه حياتي دارد.
هدف كلي قرآن مجيد در آيه 2 سوره جن به اين صورت مطرح شده است:
“به راه راست رشد دعوت مي‌كند”. علامه طباطبايي(ره) در تفسير آيه فوق، منظور از دست‌يابي به “رشد” را راهنمايي به سمت واقعيت مي‌داند در آيه 17 سوره رعد، برداشت فوق به صورت ديگري مطرح شده است و چنين مي‌‌بينيم: خداوند از آسمان آبي فرستاد، و از هر دره و رودخانه به اندازه آن‌ها سيلابي جاري شد سپس سيل بر روي خود كفي حمل كرد و از آنچه (در كوره‌ها) براي به دست آوردن زينت‌آلات يا وسايل زندگي، آتش روي آن روشن مي‌كنند نيز كف‌هايي مانند آن به وجود مي‌آيند. بدين سان خداوند حق و باطل را مثل مي‌زند. و اما كف بر باد مي‌رود و اما آنچه به مردمان سود مي‌رساند بر روي زمين باقي مي‌ماند. خداوند بدين‌گونه مثل مي‌زند.
علامه طباطبايي(ره) در تفسير آيه فوق، معيار سود بخشيدن به مردم را “حق بودن يك عقيده” مي‌داند. بديهي بودن بعضي از مسايل براي عقل فطري، اساس پيدايش منطق و استدلال است. بعضي از قضاياي منطقي كه تحت عنوان “بديهيات يا اوليات” مطرح شده‌اند، ناشي از همين خاصيت “عقل فطري” مي‌باشند كه به صورت قطعي، اساس تمام استدلال‌هاي انسان قرار مي‌گيرند. در تعريف اين قضايا آمده است: “بديهيات اوليه يا ضروريات، قضايايي هستند كه بالذات مورد تصديق و يقين قرار مي‌گيرند، يعني چيزي كه موجب يقين به آنها مي‌شود، ذات آنها است نه امر ديگر، و آدمي در توجه به آنها چنين مي‌پندارد كه پيوسته به آن‌ها علم و آگاهي داشته است”. مثال‌هايي كه در اين مورد مطرح مي‌شوند، بزرگتر بودن كل از جزء، محال بودن اجتماع دو نقيض يا ضد، دو مقدار مساوي با مقدار سوم، خود مساويند، هرگاه بر دو مقدار مساوي يك مقدار، اضافه شود، باز هم مساويند. امور فوق، به عنوان امور جبلي و فطري در منطق مطرح مي‌گردند و نشان مي‌دهند كه عقل فطري در انسان براي پذيرش اين اصول و مخالفت با ضد آنها آمادگي دارد. اين قضايا بديهي هستند و احتياج به اثبات ندارند و قضاياي ديگر به وسيله آنها ثابت مي‌شوند و تمام استدلالهاي قياسي به آنها منجر مطرح مي‌شوند. قضاياي فوق، به عنوان مبادي در حقيقت، قضاياي منطقي ديگر كه به عنوان قضاياي يقيني مطرح مي‌شوند، يعني “مشاهدات”، “مجربات”، “حدسيات”، “متواترات” و “فطريات”، همگي بر پايه‌اي از عقل فطري قرار دارند و در نتيجه، برهان منطقي بر عقل فطري استوار است.
لازم است قضايايي كه تحت عنوان “مشاهدات” يا “محسوسات” ناميده مي‌شوند، تعريف شوند.
“مشاهدات” يا “محسوسات” قضايايي هستند كه از راه حس براي انسان حاصل مي‌شوند؛ مانند “برف سفيد است”، “خورشيد روشن است”، “آتش سوزان است” همچنين، آگاهي انسان از فكر خود، ترس، خشم، غم و شادي نيز از همين نوع است و به نام “وجدانيات” ناميده مي‌شود. در حقيقت نوع اول، ناشي از “مشاهده بيروني” و نوع دوم ناشي از “مشاهده دروني” است. نخستين آگاهي كه براي انسان حاصل مي‌شود، از نوع همين “آگاهيهاي حسي” است.
خواجه نصيرالدين طوسي مي‌گويد: “مفتاح ابواب علوم كلي و جزيي، حس است، چه نفس انسان از ابتداي (رشد) فطرت تا آنگاه كه جملگي معقولات او را حاصل شود، به دست آوردن مبادي تصورات و تصديقات توسط حواس تواند كرد”.
براساس تعريف‌هاي فوق، “حسي كردن” جنبه‌هاي “غيبي” روش بسيار مفيدي در آموزش توحيد، نبوت، امامت و معاد و آموزش در مورد گناهان مي‌باشد و چنانچه اين پيام به خوبي دريافت گردد و در وزارت آموزش وپرورش، مجامع دانشگاهي و حوزوي مورد بررسي قرار گيرد، در آموزش اصول دين اسلام كمك ارزنده‌اي مي‌كند. با اين روش مي‌توانيم مخاطبان خود را در موقعيتي قرار دهيم كه بتوانند پيام قرآن مجيد را كه مي‌‌فرمايد: “آيا در خدا شك است؟! كه آسمان‌ها و زمين را آفريد” (ابراهيم:10) به طور حسي درك كنند. در حال حاضر، آنچه قابل حس باشد، به عنوان علم و آنچه غيرقابل حس باشد، از مقوله علم، خارج مي‌دانند. بدون آنكه بخواهيم اين تعريف را تاييد كنيم، با روشي كه پيشنهاد مي‌كنيم، حتي براي گروهي كه اين تعريف را مي‌پذيرند، با يك مطالعه حسي در علوم مختلف، زمينه براي ايجاد درك عقلاني و پذيرش اصول دين فراهم مي‌آيد و افراد در موقعيتي قرار مي‌گيرند، كه به سمت پذيرش واقعيات ديني، رهنمون ميشوند. يعني در حقيقت براي آنها “علم حضوري” پيدا مي‌شود، و در صورتي كه لجاج نداشته باشند در اين موضوعات ملموس تفاهم مي‌كنند و اين نتيجه بسيار كارآمد و اميدبخش است.
موضوع ديگري كه بايد در اين مورد بررسي گردد، اينست كه چرا بعضي از انسانها با وجود پذيرش وجود خداوند، به او ايمان نمي‌آورند؟ به عبارت ديگر به وجود خداوند، به عنوان خالق اعتقاد دارند، ولي او را به عنوان “رب” و پرورش‌دهنده خود نمي‌پذيرند؟ چرا به “معاد” اعتقاد ندارند و حاضر نيستند پيام توحيد را در زندگي روزمره بپذيرند؟ بديهي است صرف اعتقاد به خداوند به عنوان خالق، كمك چنداني به آنها نمي‌كند.
با بسته شدن راه‌هاي ورودي شناخت حق، انسان قادر به پذيرش حق نيست و با تداوم اين حالت، در اين راه تثبيت مي‌شود؛ به همين علت خداوند قرآن را راهنماي انسان‌هاي “متقي” معرفي مي‌كند. علامه طباطبايي(رض) در تفسير آيه فوق، منظور از وجود تقوا را “وجود حالت كنترل” در انسان، قبل از ايمان آوردن به خدا مي‌داند.
در مورد گروهي كه بنا به تفسير فوق، زير حاكميت “هواي نفس” هستند، بايد عواملي را برگزيد، تا موجب بيداري آنها گردد. استمرار در ارتباط و توجه دادن آنها به ابديت و نتايج پايدار رفتار انسان، مي‌تواند در اين مورد به عنوان يك “راهكار اميدبخش” به ما كمك كند.
بيانات دانشمندان علوم مختلف كه براساس مطالعه مستمر آن‌ها قرار دارند، در حقيقت نوعي “حكمت” است و برخلاف نظر گروهي كه عدم پذيرش اين دانشمندان را نسبت به اسلام، مانع طرح آنها مي‌دانند، به نظر مي‌رسد اين برداشت‌ها در طيف‌هاي مختلف، مي‌توانند در پذيرش توحيد مفيد باشند.
در حقيقت، پيدايش اين پيامها، قسمتي از وعده‌هاي الهي است، كه پس از قرن‌ها پس از نزول قرآن مجيد تحقق يافته‌اند و مي‌توانند و بايد به عنوان نمادي از اعجاز قرآن مجيد و پيش‌گوييهاي اين كتاب آسماني نيز تلقي گردند.
در قرآن مجيد چنين آمده است: “به زودي نشانه‌هاي خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مي‌دهيم تا براي آنان آشكار گردد كه او حق است؛ آيا كافي نيست كه پروردگارت بر همه چيز شاهد و گواه است؟ (فصلت: 53)
پيامبر اسلام(ص) مي‌فرمايد: “سخن حكيمانه گمشده مؤمن است؛ پس هر جا آن را يافت برمي‌گيرد، زيرا او به آن سزاوارتر است”
امام علي(ع) در مورد لزوم گرفتن حكمت از مشركان و اهل نفاق مي‌فرمايد: حكمت را هر كجا باشد فرا گيريد؛ زيرا حكمت اگر در سينه منافق باشد، پيوسته ناآرام است تا از آن خارج شده و در سينه مؤمنان در كنار همگنان خود آرام گيرد.
نكته ديگري كه بايد مورد توجه و بررسي قرار گيرد، لزوم استفاده از همه علوم و روشهاي عقلي و منطقي در آموزش توحيد است. اگر اين پيشنهاد، عملي شود و در تمام رشته‌هاي علمي، دانشجو آموزش توحيدي را از زبان همه استادان دريافت نمايد، به طور طبيعي زمينه گرايش عملي به آموزش‌هاي توحيدي تقويت خواهد شد. متاسفانه اين روند در حال حاضر به ندرت، مورد استفاده قرار مي‌گيرد. چنانچه مسئولين و مراجع ذيربط و نهادهاي آموزشي كشور وقت كافي براي بررسي آن بگذارند، و روشهاي عملي استفاده از آن را در مقياس وسيع بررسي و فراهم كنند، راهكارهاي متعددي براي انجام و تداوم و تعميق آن پديدار مي‌شود. اين نتايج مي‌توانند آثار سودمند نظري و عملي متعددي را هم براي اعضاي هيئت علمي دانشگاهها و حوزه‌هاي علميه اسلامي و هم براي كل جامعه داشته باشند. اميدواريم كه اين پيام، به خوبي درك شود و حق آن چنانچه بايد، ادا گردد.
با توجه به جنبه‌هاي ذكر شده، دين الهي، انسان را به سمت “رشد و منافع پايدار”، دعوت مي‌كند و هر دعوتي در مسير ديگر، او را به سقوط و زيان ابدي مي‌كشاند.
وظيفه نيروهاي موحد، بيان مطالب براساس قرآن مجيد، و روش معصومان(ع) و خودداري از ارائه نظرهاي شخصي و انتساب آنها به اسلام است؛ تا به اذن الهي با اين روش آسان و همراه با وسعت نظر، امكان گرايش همه مردم جهان به دين خالص الهي فراهم آيد، و زمينه‌هاي استقرار حكومت جهاني توحيد مهيا گردد.
به نظر مي‌رسد، با اين روش، شناخت خدا و ساير ابعاد اصول دين، به صورت يك “امر بديهي” در مي‌آيد كه شكي در آن وجود ندارد. مشاهده مي‌گردد، كه اساس دعوت اسلام، دعوت به درك و پذيرش حقايق و واقعيات است و اگر اين پيام به خوبي براي جوامع بشري تبيين گردد، يقينا انسانهاي منصف آنرا خواهند پذيرفت. در مورد مقاومت انسانهاي غيرمنصف نيز بايد “برخوردي پدرانه” و ناصحانه داشت و هيچگاه از آنها مايوس نشد؛ تا به خواست خدا امكان بيداري (يقظه) براي آنها پيدا شود، و به سمت سعادت ابدي حركت كنند. بديهي است آن دسته از انسانهايي كه دعوت دين الهي را نمي‌پذيرند، در مقابل حق مي‌ايستند و با علم به حقايق الهي، با آن مبارزه مي‌كند؛ موقعيت ديگري دارند، و مدافعان دين الهي در مقابل آنها خواهند ايستاد و جز اين راه ديگري باقي نمي‌ماند.

پیامهای اصلی

* وظيفه نيروهاي موحد، بيان مطالب براساس قرآن مجيد، و روش معصومان(ع) و خودداري از ارائه نظرهاي شخصي و انتساب آنها به اسلام است؛ تا به اذن الهي با اين روش آسان و همراه با وسعت نظر، امكان گرايش همه مردم جهان به دين خالص الهي فراهم آيد و زمينه‌هاي استقرار حكومت جهاني توحيد مهيا گردد
* كاربرد روش “درك عقلاني” براي آموزش توحيد، نبوت، امامت و معاد و گناهان و در يك كلام “تربيت ديني” به كودكان و نوجوانان، و به طور كلي به تمام جوامع بشري و ايجاد زمينه‌هاي مناسب جهت پذيرش اين موارد جنبه حياتي دارد

http://www.jomhourieslami.com/1389/13890722/13890722_08_jomhori_islami_maghalat_0001.html

پیمایش به بالا