معاد maad
بررسی مشخصات عالم برزخ
در آیات زیر به نوعی مسئله عالم برزخ مطرح شده است:
*** “النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذاب : جهنم بامدادان و شبانگاه بر آن عرضه می شود، و روزی که رستاخیز بر پا شود، فرعونیان را به سخت ترین عذاب داخل کنید.” (غافر:46)
*** ” * الَّذِينَ كَذَّبُوا بِالْكِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ. إِذِ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ يُسْحَبُونَ. فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ: در آن هنگام كه غلها و زنجيرها بر گردن آنان قرار گرفته و آنها را مىكشند. و در آب جوشان وارد مىكنند، سپس در آتش دوزخ افروخته مىشوند! كسانى كه كتاب خدا و آن چه را كه پيامبرانمان را به آن فرستاديم تكذيب كردهاند، پس به زودى (نتيجهى كار خود را) خواهند دانست .آن گاه كه غلها در گردنهايشان باشد و با زنجيرها كشيده مىشوند. در آب جوشان و سپس در آتش سوزانده مىشوند. (غافر: 70 تا 76 )
چنانچه مشاهده می گردد از عذاب برزخیان تعبیر به عرضه آتش ، و از عذاب قیامتیان به داخل شدن در آن، که عذابی شدیدتر است. از عذاب برزخیان تعبیر به “سحب” در حمیم(به رو کشیدن در گرما)، و از قیامتیان به “سجر” در نار، (اشتعال در آتش) مطرح شده است.
آیات169 و 170 سوره آل عمران صراحت دارند که مربوط به عالم قبر می باشند و گفتگویی از حساب و بهشت خلد در آن به میان نیامده است و تنها به طور اجمال پاره ای از تنعمها را ذکر کرده است و چنین می بینیم:
“و لا تحسبنّ الذین قتلوا في سبیل الله أمواتاً بل أحیاءٌ عند ربّهم یرزقون* فرحین بما آتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم ألّا خوف علیهم و لا هم یحزنون*: ای پیامبر! هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده اند، و نزد پروردگار خود روزی داده می شوند. آنها به خاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است خوشحالند، و به خاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده اند”مجاهدان و شهیدان اینده”، خوشوقتند؛ (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان می بینند) که نه ترسی بر آنها است و نه غمی خواهند داشت.”
آیات99 تا 100 سوره مؤمنون و آیه 64 سوره عنکبوت نیز خاطر نشان می سازند که انسانها بعد از مردن در برزخی زندگی می کنند که بین حیات دنیوی و حیات اخروی قرار دارد و چنین می بینیم:
*** ” حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ *: (آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه می دهند) تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرا رسد، می گوید: ” ای خدای من! مرا باز گردانید؛ شاید در آنچه ترک کردم( وکوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم.” (ولی به اومی گویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان می گوید(و اگر باز گردد کارش همچون گذشته است)؛ و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.” (مؤمنون:100-99)
*** ” وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون: این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست؛ و زندگی واقعی برای آخرت است، اگر می دانستند.” (عنکبوت:64)
سخن کوتاه، دنیا دار عمل، و برزخ دار آماده شدن، برای حساب وجزا، و آخرت دار حساب وجزا است. (المیزان با ترجمه فارسی، ج21، ص14)
در آیات 105 تا 108 سوره هود چنین می بینیم:
” وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ۖ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ ” یعنی در بهشت دنیا که ارواح مؤمنین به آنجا منتقل می شوند از نعمتهای آخرت جدا نمی باشند، و در بهشت به آن متصل و پیوسته می باشند، و فرمود: این تعبیر رد قول کسانی است که عذاب قبر و ثواب و عقاب را در دنیا و برزخ قبل از روز قیامت انکار می کنند.”
(تفسیر صافی، ج3، ص503 به نقل از تفسیر قمی، ج1، ص338)
ملا محسن فیض در ادامه بحث می فرماید: “مؤید این تفسیر، آیه شریفه است که می فرماید: ” النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا.” (غافر:46)
امام صادق ع می فرماید: “این عذاب در آتش برزخ و قبل از روز قیامت است، چون دیگر در قیامت صبح و شبی وجود ندارد. سپس فرمود: “آیا قول خداوند عز و جل را نشنیده ای که فرمود: ” وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ.” (غافر:46)،
( تفسیرصافی، ج3، ص503، به نقل از تفسیر علي بن ابراهیم، ج1، ص338)
ملا محسن فیض در نتیجه گیری بحث اضافه می کند: “این تفسیر را نیز آیه شریفه : ” مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ ” تایید می کند، یعنی آسمانهای دنیا و زمین.”
(همان ماخذ)
حمران: سألت أبا جعفر ع قلت: جعلت فداک! قول الله : ” خالدین فیها ما دامت السموات و الأرض إلا ما شاء ربک لأهل النار. أفرأیت قوله لأهل الجنة: ” خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ.” قال: نعم، إن شاء جعل لهم دنیا فردّهم و ما شاء، و سئل عن قول الله: ” خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ” فقال هذه في الذین یخرجون من النار.” (تفسیر نور الثقلین، ج2، ص399)
در تفسیر نور در ذیل آیات فوق، جنبه های زیر را مشاهده می کنیم:
کلمه سعادت به معنای فراهم بودن اسباب نعمت و کلمه شقاوت به معنای فراهم بودن اسباب گرفتاری است. زفیر فریادی است که همراه با بیرون دادن نفس است، و ناله ای است طولانی که توام با فروبردن نفس است. همه افرادی که به دوزخ می روند، از لحاظ مدت زمان حضور در آن جا یک سان نیستند، عده ای پس از مدت کمی از دوزخ رهایی می یابند، و بعضی دیگر برای مدت بسیار طولانی در جهنم می مانند و سرانجام خلاص می شوند. اما گروهی برای همیشه در آن جا می مانند و هرگز از ان خارج نمی شوند.” (تفسير نور، ج4، ص: 122)
با توجه به تفسیرهایی که معصومان علیهم السلام در باره “عالم برزخ” در مورد آیات فوق مطرح کردند، لازم است بحث بیشتری راجع به “عالم برزخ” داشته باشیم، تا آگاهی بیشتری نسبت به آن فراهم آید.
برزخ: واسطه وحایل میان دو چیز را گویند. در سوره الرحمن آمده است: “بینهما برزخ لا یبغیان: میان آن دو برزخی است ک تجاوز نمی کند. “و من ورائهم برزخ إلی یوم یبعثون: از پس آنان برزخی هست تا روزی که بر انگیخته می شوند.”
عالم مرگ را برزخ گوییم، چون میان دنیا و آخرت واسطه است. آیات راجع به شهدا مفهوم یرزخ را به صورت قابل لمسی بیان می کنند:
*** “وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُون: و به آنها که در راه خدا کشته می شوند، مرده نگویید؛ بلکه آنان زنده اند، ولی شما نمی فهمید ” (بقره:154)
*** ” وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون*فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون*يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِين* : ای پیامبر! هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. آنها به خاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و به خاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده اند، (مجاهدان و شهیدان آینده) خوشوقتند، (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان می بینند، و می دانند) که نه ترسی بر انها است و نه غمی خواهد داشت. و از نعمت خدا و فضل او(نسبت به خودشان نیز) مسرورند، و (می بینند که) خداوند، پاداش مؤمنان را ضایع نمی کند، (نه پاداش شهیدان، و نه پاداش مجاهدانی که شهید نشده اند.”
از این دو آیه چند مطلب به دست می آید:
1- شهیدان راه خدا پس از مرگ زنده اند، و آن یک نوع زندگی است که برای ما مشخص نیست.
2- شهیدان راه خدا نه تنها زده اند، بلکه نزد پروردگارشان روزی می خورند، و از سرنوشت مؤمنانی که نمرده اند، دلخوشند، زیرا می دانند برای آن¬ها بیم و اندوهی نیست.
3- اگر این حقیقت ثابت شود که همه مردگان در عالم برزخ یک نوع حیات خفته و خفیف دارند(نظیر سلولهای زنده و خفته دانه های گیاهان) در این صورت باید گفت: مدلول دو آیه فوق غیر از این حقیقت است. زیرا این دو آیه مخصوص شهدا است و مخصوص عموم نیست.
4- این آیات چنانکه گفته شد، در زندگی برزحی شهیدان راه حق، صریح است و عموم زندگی برزخ را نمی توان از آنها استفاده کرد.
“قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ * بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ *: گفته شد داخل بهشت شو، گفت: ای کاش قوم من می دانستند که پروردگارم مرا آمرزید و از اکرام شدگان گردانید.” (یس:27-26)
این آیه در مورد مرد مؤمنی است که از رسولان دفاع می کرد و او را کشتند، ومی رساند که به محض کشته شدن داخل بهشت شد و آرزو کرد: ای کاش قوم وی از این ماجرا مطلع می شدند. این بهشت قهرا یک حیات برزخی است، ولی مثل آیات گذشته در باره کسی است که در راه خدا کشته شده است. این آیه “عند ربّهم یُرزقون” را بهتر روشن می کند، که روزی خوردن در چنان بهشت مخصوصی است.
نتیجه آن که شهیدان در برزخ متنعم و کفار معذبند. عذاب کفار نوعی بیم و هراسی است که از نزدیک شدن به آتش حاصل می شود و مانند کابوسهای وحشتاک و خوابهای پریشان و هراس انگیز می باشد، که به نوبه خود، و مخصوصا در صورت تداوم آن به عذابی شدید و دردناک تبدیل می گردد. به نظر آورید خوابهای پریشان . وحشتناک دنیا را که خواب بیننده به چه حال می افتد و گاهی از فریاد خوبش ییدار می گردد.
شیخ مفید(ره) در شرح عقاید صدوق در فصل نفوس و ارواح نقل می کند: پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله در کنار گودالی که مقتولان بدر در آن بودند، ایستاد و فرمود: “برای رسول خدا همسایگان بدی بودید، او را از منزل خود بیرون کردید، بعد جمع شدید و با او جنگیدید. من آنچه پروردگارم وعده کرده بود، حق یافتم، آیا شما هم وعده او را حق یافتید؟
عمر گفت: یا رسول الله! با اجسادی که مرده اند، چگونه سخن می گویید؟
پیامبر صلوات الله علیه و آله فرمود ساکت شو، پسر خطاب! تو از آنان شنوا تر نیستی. میان اینان و این که ملائکه آن¬ها را به زیر عمودهای آهنین بکشند، فقط این مانده است که من از آنها روی گردانم.
شیخ مفید نظیر این مطلب را از علی علیه السلام در باره مقتولان اهل بصره نقل می کند، و در ذیل آن هست که امام علیه السلام فرمود: قسم به خدا که کعب بن سور و طلحه(هر دو از مخالفان امام بودند) سخن مرا شنیدند، چنانکه اهل گودال(بدر) کلام رسول خدا را شنیدند.
در کتب حدیث روایات بی شماری در باره “حیات برزخی” داریم که تدبر در کثرت و مضامین آنها، موجب ایجاد یقین است، و نشان می دهند که “عالم قبر” عالم مرموزی است و مردگان در آن نوعی “حیات خاص و غیر قابل درک” دارند.
قابل دقت است که قرآن از مرگ به “وفات” تعبیر می کند، و آن در لغت به معنای اخذ است. پس مرگ، اخذ شدن و گرفته شدن انسان از فعالیت است، نه از بین رفتن و در باره امامان علیهم السلام آمده است: “قبض علیه السلام في یوم کذا: در فلان روز اخذ و مقبوض گردید”
(تلخیص از قاموس قرآن، ج1، ص181 تا 188)
در حديثى از رسول خدا ص مىخوانيم:” نخستين چيزى كه به مؤمن در هنگام وفات بشارت داده مىشود روح و ريحان و بهشت پر نعمت است، و نخستين چيزى كه به مؤمن در قبرش بشارت داده مىشود اين است كه به او مىگويند بشارت باد بر تو به خشنودى خداوند، به بهشت خوش آمدى، خداوند تمام كسانى كه تو را تا قبرت تشييع كردهاند همه را آمرزيد و شهادت آنها را در باره تو تصديق كرد، و دعاى آنها را براى آمرزشت مستجاب فرمود”.
در حديث ديگرى امير مؤمنان على ع مىفرمايد:” هنگامى كه انسان در آخرين روز از ايام دنيا و اولين روز از ايام آخرت قرار مىگيرد اموال و فرزندان و اعمال او در برابرش مجسم مىشوند، او نگاهى به اعمالش مىكند، مىگويد: من نسبت به شما بى اعتنا بودم هر چند بر دوش من سنگين بوديد، الان چه خبرى براى من داريد؟ عملش مىگويد: من هم نشين تو در قبر و روز رستاخيزت هستم تا من و تو در پيشگاه پروردگارت حضور يابيم، سپس امام ع افزود: اگر دوست خدا باشد عملش به صورت خوشبوترين انسان با زيباترين چهره و جالبترين لباس ظاهر مىشود، و مىگويد بشارت باد بر تو به آرامش و نعمت و بهشت پر بركت و قدمت خير مقدم است. سؤال مىكند تو كيستى؟ او در جوابش مىگويد: من عمل صالح تو هستم كه از دنيا (همراه تو) به سوى بهشت مىروم”.(تفسير نمونه، ج23، ص: 288)
لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ «100»
شايد در آنچه از خود به جاى گذاشتهام (از مال و ثروت و …)، كار نيكى انجام دهم. (به او گفته مىشود:) هرگز. اين گفته سخنى است كه (به ظاهر) مىگويد (ولى اگر برگردد، به آن عمل نمىكند) و در پى آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند.
پيامها:
1- غرور و غفلت براى گروهى دائمى است. «حَتَّى إِذا»
2- منحرفان روزى بيدار خواهند شد و تقاضاى بازگشت به دنيا خواهند كرد، امّا آن تقاضا نشدنى است. «رَبِّ ارْجِعُونِ»
3- ضايع كردن عمر وفرصت، سبب حسرت در هنگام مرگ است. «رَبِّ ارْجِعُونِ»
4- تقاضاى بازگشت از سوى كفّار جدى است ولى قول آنان در مورد صالح شدن مشكوك است. «لَعَلِّي أَعْمَلُ» 5- عمل صالح، زاد و توشهى بعد از مرگ است. «ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً»
6- كسانى كه مُكنت و امكاناتى دارند، بايد بيشتر عمل صالح انجام دهند. «أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ»
7- دنيا مزرعهى آخرت است. «أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ»
8- اقرار كافران به اشتباه، تنها با زبان است و پشتوانهى قلبى ندارد. «إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها» (تفسير نور، ج6، ص: 129)
“فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ . فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ : پس آن گاه كه در صور دميده شود، در آن روز نه ميانشان خويشاوندى است و نه (از حال يكديگر) سؤال مىكنند. پس كسانى كه كفّهى اعمالشان سنگين باشد، ايشان همان رستگارانند. و كسانى كه كفّهى اعمالشان سبك باشد، پس آنان كسانى هستند كه سرمايهى وجود خود را از دست دادهاند و هميشه در جهنّم مىمانند.”
نكتهها:
در بعضى آيات آمده است كه در قيامت مردم از يكديگر سؤال مىكنند، «وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ» * و يا اهل بهشت از دوزخيان مىپرسند: چه چيز باعث شد كه شما به دوزخ در آييد؟ «ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ» پس چرا در آيهى مورد بحث مىفرمايد:
مردم از يكديگر سؤال نمىكنند «وَ لا يَتَساءَلُونَ» دليل اين تفاوت چيست؟
پاسخ: اين دو مطلب با هم منافاتى ندارند؛ در مورد اوّل كه مىفرمايد: «مردم از همديگر سؤال مىكنند» اين مربوط به پس از رسيدگى به حساب و كتاب است و دربارهى اهل بهشت و دوزخ است كه مطالبى از يكديگر مىپرسند، ولى آيه مورد بحث درباره آغاز قيامت و زمان حساب و مرحلهى پيش از ورود مردم به بهشت يا دوزخ است كه مىفرمايد: از يكديگر سؤال نمىكنند. (تفسير نور، ج6، ص: 130)
پيامها:
1- آغاز رستاخيز با نفخ صور است. فَإِذا نُفِخَ … فَلا أَنْسابَ
2- در قيامت، اسناد افتخار دنيوى محو مىشود. «فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ»
3- همه عملهاى دنيوى حساب و كتاب دارند. «فَمَنْ ثَقُلَتْ- وَ مَنْ خَفَّتْ»
4- براى هر كارى ميزانى است. «مَوازِينُهُ»
5- بزرگترين خسارت انسان، هدر دادن عمر و استعدادهاى خويش است.
«خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»
6- رستگاران، كسانى هستند كه براى قيامت ذخايرى داشته باشند. «هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيها كالِحُونَ «104»
آتش، صورت آنها را مىسوزاند و آنان در دوزخ چهرهاى (زشت و) عبوس دارند. (با لبهايى وارونه و دندانهايى آشكار).
“أَ لَمْ تَكُنْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ. قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا وَ كُنَّا قَوْماً ضالِّينَ. رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ. قالَ اخْسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ. إِنَّهُ كانَ فَرِيقٌ مِنْ عِبادِي يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ. فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ. إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ: (به آنان گفته مىشود:) آيا آيات من بر شما خوانده نمىشد، پس آنها را دروغ مىشمرديد؟ گويند: پروردگارا! شقاوت (و بدبختى) ما بر ما چيره شد وگروهى گمراه بوديم. پروردگارا! ما را از دوزخ بيرون آور، اگر بار ديگر (به كفر و گناه) بازگشتيم، قطعاً ستمگريم. (خداوند به آنان) گويد: دور شويد ودر آتش گم شويد و با من سخن مگوييد. (آيا شما فراموش كرديد كه) گروهى از بندگان من مىگفتند: پروردگارا! ايمان آورديم، پس ما را ببخش و بر ما رحم كن و تو بهترين رحم كنندگانى. (امّا) شما آنان را به مسخره گرفتيد تا آن كه (با اين كار) ياد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان مىخنديديد. من امروز به خاطر آن كه (مؤمنان در برابر تمسخر و خندهى شما) صبر كردند، به آنان پاداش دادم كه ايشانند رستگارانند.”
«لفح» به معناى سوزاندن چهره و «كلح» به معناى برگشتن لب وآشكار شدن دندانهاست.
پيامها:
1- آتش هر لحظه و پيوسته صورتهاى دوزخيان را مىسوزاند. ( «تَلْفَحُ» فعل مضارع و رمز استمرار است)
2- كفّار در دوزخ، هم عذاب جسمى دارند، «تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ» و هم توبيخ و عذاب روحى. أَ لَمْ تَكُنْ …
3- تغيير صورت توسّط آتش، مايه تحقير گنهكاران مىگردد. «كالِحُونَ»
4- عذاب خداوند بعد از اتمام حجّت است. تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ … أَ لَمْ تَكُنْ آياتِي تُتْلى
5- اصرار بر تكذيب، اساسىترين رمز رفتن به دوزخ است. «فَكُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ»
نكتهها:
كلمهى «خسأ» به معناى دور شدن همراه با توهين است كه به سگ گفته مىشود.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: با كسى كه شراب مىنوشد ننشينيد كه آنان سگان دوزخند. سپس اين آيه را تلاوت فرمودند: قالَ اخْسَؤُا فِيها … در حديثى آمده كه صورت دوزخيان بعد از شنيدن «اخْسَؤُا» به صورت قطعه گوشتى در مىآيد كه تنها نفس مىكشد.
امام صادق عليه السلام فرمود: دوزخيان به خاطر اعمالشان شقاوتمند شدند.
1- وجدانها در قيامت بيدار مىشوند و مجرمان به گناهان خود ذليلانه اعتراف مىكنند. «غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا»
2- دورى از راه انبيا، مايهى شقاوت وبدبختى است. «آياتِي تُتْلى، غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا»
3- خداوند در قيامت با كوبندهترين كلمات، با كفّار سخن مىگويد. «اخْسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ»
1- خداوند، زخم زبان منحرفين به مؤمنين را بىپاسخ نمىگذارد. إِنَّهُ كانَ …
2- دعا به درگاه خداوند در دنيا مفيد است، كانَ فَرِيقٌ مِنْ عِبادِي يَقُولُونَ رَبَّنا … ولى دعا و التماس در قيامت مفيد نيست. رَبَّنا أَخْرِجْنا … قالَ اخْسَؤُا
3- بندگان خداوند همواره از كاستىهاى خود بيمناك بوده و استغفار مىكنند.
كانَ … يَقُولُونَ رَبَّنا …
4- ايمان مقدّمهى مغفرت و مغفرت، مقدّمهى دريافت رحمت الهى است. «آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا»
5- سرچشمهى مهربانىها خداست. «وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ»
6- از آداب دعا، تجليل از خداوند است. «وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ»
نكتهها:
بين «سِخْرِيًّا» و «سِخْرِيًّا» تفاوت بسيارى است. اگر در جامعه روابط انسانها بر اساس همدلى، تعاون و خدمت باشد و همهى افراد از هنر و ابتكار يكديگر بهرهمند شوند، جامعه رشد مىيابد، تقويت مىشود و همهى كارها سامان مىيابد كه آيهى شريفهى «لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا» اين پيام را دارد. امّا اگر روابط افراد بر اساس تحقير، تضعيف و دشنام و دلسردى باشد، چنين جامعهاى فراموشى خدا و سقوط را در پى خواهد داشت و آيهى مورد بحث اين معنا را بازگو مىكند. «فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا»
اينكه مؤمنين وسيلهى غفلت كفّارقلمداد شدهاند، «أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي» شايد به خاطر آن باشد كه اگر مؤمنين نبودند، حقيقت حقّ ستيزى آنان آشكار نمىشد.
پيامها:
1- كيفر توهين كردن، توهين شدن است. (خداوند از مؤمنين حمايت مىكند و اهانت به آنان را پاسخ مىدهد) «فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا- اخْسَؤُا فِيها»
2- بىاعتنايى به مراسم دعا ونيايش بندگان خدا، بى اعتنايى خدا را به دنبال دارد.
«سِخْرِيًّا- وَ لا تُكَلِّمُونِ»
3- مؤمنين همواره در معرض تمسخر كفّار هستند. «وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ» 4- كيفر مسخره كردن مؤمنان، فراموش كردن ياد خداست. «أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي»
5- خندهى تحقيرآميز از گناهان كبيره است. «وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ» (حساب خندههاى معمولى از خندههاى مستكبرانه جداست) (تفسير نور، ج6، ص: 134)
*** مرا باز گردانيد” شايد گذشته خود را جبران كنم و عمل صالحى در برابر آنچه ترك گفتم بجا آورم” (لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ).
اما از آنجا كه قانون آفرينش چنين اجازه بازگشتى را به هيچكس، نه نيكوكار و نه بدكار، نمىدهد، به او چنين پاسخ داده مىشود” نه! هرگز راه باز- گشتى وجود ندارد” (كَلَّا).
” اين سخنى است كه او به زبان مىگويد” (إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها).
سخنى كه هرگز از اعماق دلش با اراده و آزادى بر نخواسته است، اين همان سخنى است كه هر بدكارى به موقع گرفتار شدن در چنگال مجازات و هر قاتلى به هنگام ديدن چوبه دار مىگويد و هر وقت امواج بلا فرو بنشيند باز همان برنامه سابق خود را ادامه مىدهد.
اين شبيه چيزى است كه در آيه 28 سوره انعام مىخوانيم” وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ” (آنها اگر به حيات دنيا باز گردند باز به همان برنامهها و روش خود ادامه مىدهند).
و در پايان آيه، اشاره بسيار كوتاه و پر معنى به جهان اسرار آميز برزخ كرده مىگويد:” در پشت سر آنها تا روزى كه برانگيخته مىشوند برزخى وجود دارد” (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ).
تفسير نمونه، ج14، ص: 312
*** نكتهها:
1- مخاطب در جمله” رَبِّ ارْجِعُونِ” كيست؟
با توجه به اينكه كلمه” رب” مخفف” ربى” به معنى” پروردگار من” مىباشد، آغاز اين جمله نشان مىدهد مخاطب خداوند متعال است، ولى از آنجا كه” ارجعون” (باز گردانيد مرا) به صيغه” جمع” آمده، مخاطب نمىتواند خدا باشد، و جمع اين دو تعبير در جمله فوق سؤالانگيز شده است.
جمعى از مفسران معتقدند كه مخاطب خداوند است و ذكر صيغه جمع در اينجا به عنوان احترام و تعظيم است، كه در زبان فارسى ما نيز معمول است به مخاطب واحد، هنگام احترام” شما” مىگوئيم، ولى با توجه به اينكه اين تعبير در زبان عربى، مخصوصا در اعصار گذشته، رائج نبوده، و در قرآن نيز نمونهاى براى آن ديده نمىشود، ضعف اين تفسير روشن است .
جمع ديگرى از مفسران گفتهاند مخاطب در واقع فرشتگان مرگ و قبض ارواحند، و گفتن كلمه” رب” يك نوع استغاثه به درگاه خدا مىباشد كه در سخنان روز مره ما نيز فراوان است كه وقتى انسان در بحرانى سخت قرار مىگيرد نخست به درگاه خدا استغاثه مىكند و بعد از مردم يارى مىطلبد و فرياد مىزند:” اى خدا! اى خدا! مرا نجات دهيد، به كمك من بشتابيد”.
اين تفسير صحيحتر به نظر مىرسد. (تفسير نمونه، ج14، ص: 313
2- تفسير جمله” فِيما تَرَكْتُ”
در آيات فوق خوانديم كه كافران در آستانه مرگ تقاضا مىكنند كه آنها را بازگردانند تا” در آنچه ترك گفتهاند” عمل صالح انجام دهند.
بعضى معتقدند” فِيما تَرَكْتُ” در اينجا اشاره به اموالى است كه از آنها به يادگار مىماند كه در تعبيرات معمولى نيز از آن به” تركه ميت” تعبير مىشود.
حديثى كه از امام صادق ع نقل شده است شاهدى بر اين معنى است، آنجا كه فرمود:
من منع قيراطا من الزكاة فليس بمؤمن و لا مسلم و هو قوله تعالى رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ:
” كسى كه قيراطى از زكات را ندهد نه مؤمن است و نه مسلمان و سخن خداوند” رَبِّ ارْجِعُونِ …” نيز همين را مىگويد” .
در حالى كه بعضى ديگر معنى وسيعترى براى آن قائلند و” ما تركت” را اشاره به تمام اعمال صالحى كه ترك گفته مىدانند، يعنى: خداوندا! مرا باز گردان تا اعمال صالحى را كه ترك كردهام جبران كنم، و حديثى كه در بالا نقل كرديم چنانچه از قبيل بيان مصداق روشن باشد منافاتى با اين تفسير وسيع و جامع ندارد و با توجه به اينكه اين گونه افراد از تمام فرصتهايى كه از دست دادهاند پشيمان مىشوند و ميل دارند همه را جبران كنند، تفسير دوم صحيحتر به نظر مىرسد.
ضمنا تعبير به” لعل” در جمله” لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً” (شايد عمل صالحى انجام دهم) ممكن است اشاره به اين باشد كه اين افراد آلوده و منحرف از وضع آينده خود نيز اطمينان كامل ندارند و كم و بيش مىدانند كه اين ندامت و پشيمانى معلول شرائط خاصى است كه در آستانه مرگ براى آنها پيدا شده است و اى بسا
اگر باز گردند همان روش گذشته را ادامه خواهند داد و حقيقت نيز همين است.
*** 3-” كلا” در اينجا چه چيزى را نفى مىكند؟
” كلا” كلمهاى است كه در لغت عرب براى منع و جلوگيرى و ابطال گفتار طرف مقابل مىآيد، و در واقع نقطه مقابل” اى” (آرى) است كه براى تصديق مىباشد.
در پاسخ سؤال فوق بعضى گفتهاند:” كلا” نفى تقاضاى كفار براى بازگشت به زندگى دنيا است، يعنى: راه بازگشت بسته شده و به هيچوجه امكان پذير نيست.
بعضى ديگر گفتهاند كه اين كلمه براى نفى ادعاى آنها است كه مىگويند اگر ما به دنيا باز گرديم گذشته را جبران خواهيم كرد، خداوند مىگويد: اين يك ادعاى بى اساس و تو خالى است و اگر آنها باز گردند برنامه همان برنامه پيشين است.
در عين حال هيچ مانعى ندارد كه اين كلمه اشاره به نفى هر دو معنى باشد.
ذكر اين نكته نيز لازم است كه اين تقاضا و جواب گر چه در آيه فوق تنها در مورد مشركان ذكر شده ولى مسلم است كه اختصاص به آنها ندارد، بلكه تقاضاى همه گنهكاران و ستمگران و آلودگان است كه با ديدن سر نوشت دردناك خود در آستانه مرگ از گذشته پشيمان مىشوند و تقاضاى بازگشت مىكنند اما دست رد بر سينه آنها مىزنند.
مرگ نقطه پايان زندگى نيست
گفتيم از جمله دلائلى كه در بحث معاد براى اثبات وجود جهان ديگر مطرح شده” مساله مطالعه نظام اين جهان” است، و به تعبير ديگر مطالعه اين” نشاه اولى” گواهى مىدهد كه” نشاه اخرى” بعد از آن است.
در اينجا لازم مىدانيم توضيح بيشترى در اين زمينه بياوريم:
ما از يك سو مىبينيم جهان آفرينش، هم از نظر عظمت و هم از نظر نظم، فوق العاده وسيع و پرشكوه و اعجابانگيز است، اسرار اين جهان بقدرى است كه دانشمندان بزرگ معترفند تمام معلومات بشر در برابر آن همچون يك صفحه كوچك است از يك كتاب بسيار بزرگ، بلكه همه آنچه را از اين عالم مىدانيم در حقيقت الفباى اين كتاب است.
هر يك از كهكشانهاى عظيم اين عالم شامل چندين ميليارد ستاره است و تعداد كهكشانها و فواصل آنها آن قدر عظيم است كه حتى محاسبه آن با سرعت سير نور كه در يك ثانيه سيصد هزار كيلومتر راه را طى مىكند وحشت آور است.
نظم و دقتى كه در ساختمان كوچكترين واحد اين جهان به كار رفته همانند نظم و دقتى است كه در ساختمان عظيمترين واحدهاى آن ديده مىشود.
و انسان در اين ميان، لا اقل كاملترين موجودى است كه ما مىشناسيم و عاليترين محصول اين جهان است تا آنجا كه ما مىدانيم- اينها همه از يك سو.
از سوى ديگر مىبينيم كه اين عاليترين محصول شناخته شده عالم هستى يعنى انسان در اين عمر كوتاه خود در ميان چه ناراحتيها و مشكلاتى بزرگ مىشود؟
او هنوز دوران طفوليت را با همه رنجها و مشكلاتش پشت سر نگذاشته و نفسى تازه نكرده دوران پر غوغاى جوانى با طوفانهاى شديد و كوبندهاش فرا مىرسد، و هنوز جاى پاى خود را در فصل شباب محكم نكرده دوران كهولت و پيرى با وضع رقتبارش در برابر او آشكار مىشود.
آيا باور كردنى است كه هدف اين دستگاه بزرگ و عظيم، و اين اعجوبه خلقت كه نامش انسان است همين باشد كه چند روزى در اين جهان بيايد اين دورانهاى سه گانه را با رنجها و مشكلاتش طى كند، مقدارى غذا مصرف كرده، لباسى بپوشد، بخوابد و بيدار شود و سپس نابود گردد و همه چيز پايان يابد.
اگر راستى چنين باشد آيا آفرينش مهمل و بيهوده نيست؟ آيا هيچ عاقلى اين همه تشكيلات عظيم را براى هدفى به اين كوچكى مىچيند؟! فرض كنيد مليونها سال نوع انسان در اين دنيا بماند، و نسلها يكى پس از ديگرى بيايند و بروند، علوم مادى آن قدر ترقى كند كه بهترين تغذيه و لباس و مسكن و عاليترين درجه رفاه را براى بشر فراهم سازد، ولى آيا اين خوردن و نوشيدن و پوشيدن و خوابيدن و بيدار شدن، ارزش اين را دارد كه اينهمه تشكيلات براى آن قرار دهند؟
بنا بر اين مطالعه اين جهان با عظمت به تنهايى دليل بر اين است كه مقدمهاى است براى عالمى وسيعتر و گستردهتر، جاودانى و ابدى، تنها وجود چنان جهانى است كه مىتواند به زندگى ما مفهوم بخشد، و آن را از هيچى و پوچى در آورد.
به همين دليل عجيب نيست فلاسفه مادىگرا كه اعتقاد به قيامت و جهان ديگر ندارند اين عالم را بى هدف و پوچ بدانند، و براستى اگر ما نيز اعتقاد به چنان جهانى نداشتيم با آنها همصدا مىشديم، اين است كه مىگوئيم اگر مرگ نقطه پايان باشد آفرينش جهان بيهوده خواهد بود، لذا در آيه 62 سوره واقعه مىخوانيم وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ:” شما كه اين جهان- نشاه اولى- را ديديد چرا متذكر نمىشويد و به عالمى كه پس از آن است ايمان نمىآوريد؟! (تفسير نمونه، ج14، ص: 348)
– در عالم برزخ، بشارت وشادمانى وجود دارد. «يَسْتَبْشِرُونَ»(آل عمران171)
(تفسير نور ج4 346 تفسير نور ج1 651)
آنچه از آيات الهى به دست مىآيد اين است كه فرشتگان، در همه احوال در دنيا و آخرت (برزخ و قيامت) با انسان ارتباط دارند، گاهى بر او درود و صلوات مىفرستند، «يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ» گاهى براى او استغفار و طلب بخشش مىكنند، «وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» و زمانى هم براى او دست به دعا برمىدارند، «رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ» در هنگام مرگ و شروع عالم برزخ نيز با شعار و تلقين «أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا» و با جمله «سَلامٌ عَلَيْكُمْ» جان آنها را مىگيرند. «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ» و در آخرت نيز از هر سو بر آنان سلام مىكنند.(رعد23)
مجرمان، پس از مرگ و ورود به عالم برزخ، هر صبح و شام به آتش كه جايگاه آيندهى آنان است عرضه مىشوند و دلهرهاى سخت پيدا مىكنند و اين حالت همواره هست تا روز قيامت كه رسماً داخل دوزخ مىشوند.(غافر46) – (تفسير نور ج8 261)