معيارهاي سلامت و بيماري از ديدگاه روان شناسي اسلامي

دكتر سيد ابوالقاسم حسيني
استاد روان پزشكي
دانشگاه علوم پزشكي مشهد

معیارهای سلامت و بیماری روانی در مکتب اسلام 

لغات کلیدی:رشد، اشد، ضعف،سفاهت، جنون، تحریک پذیری(الحدة).

 اهداف آموزشی

بعد از مطالعه و یادگیری این فصل شما می توانید:

1-   تلقی پیامبر اسلام را در مورد اختلالات روان پزشکی بیان کنید.

2-   منظور از “جنون” را در فقه اسلامی بیان کنید.

3-   مفهوم “سفاهت” و “ضعف” را تعریف کنید.

4-   تعریف علی(ع) را در مورد مفهوم تحریک پذیری(الحدّة) بیان کنید.

5-   لغت رشد را بر اساس معیار های اسلامی، تعریف کنید.

6-   مفهوم “اشدّ” را تعریف کنید.

7-   منظور از “رشد” را در مورد معیار سلامت فکری ایده آل بیان کنید.

8-   از پویایی در مسیر تکامل و ایجاد امنیت برای خود و دیگران، به عنوان معیار سلامت فکر دفاع کنید.

9-   اجتماع سالم را بر اساس ضوابط اسلامی تعریف کنید.

10- چند معیار عملی را برای سلامت فکر بر اساس آموزش های پیشوایان اسلام، ذکر کنید.

خلاصه مقاله

معیار سلامت روانی در مکتب اسلام، تحت عنوان “رشد” به کار رفته است. لغت “رشد” به معنای قایم به خودبودن، هدایت، نجات، صلاح و کمال آمده است.

چنانکه مشاهده می گردد, دستیابی به حداقل رشد، مجوزی برای انجام کارهای مستقل،انجام معاملات و دخالت در دارایی تلقی شده است و در این مورد، معنای قایم به خودبودن و توانایی زندگی مستقل داشتن، بیشتر مورد توجه است.

پیامبر اسلام(ص) حتی از کاربرد لغت مجنون برای افرادی که قطع ارتباط با واقعیت  دارند اکراه دارند؛ و این افراد را تنها به نام “بیمار” می خوانند.

با وجود آنکه عنوان جنون و مجنون به عنوان یک حکم حقوقی و یا جزایی در قرآن مجید به کار نرفته است، و پیامبر اسلام(ص)  هم, فرد مبتلا به تظاهرات صرع و اختلال روانی را مجنون تلقی نمی کنند و عنوان بیمار را مطرح می نمایند، ولی در فقه اسلام لغات مزبور، به کار رفته اند. منظور از جنون “ایجاد پوشش” بر عقل است و مفاهیمی که در بین بعضی مردم شایع است و آن را مشتق و ناشی از جن زدگی می دانند، هیچگونه اصل اسلامی ندارد.

مقدمه

در مکتب اسلام , هم معیارهای بیماری روانی و حداقل سلامت روانی, و هم معیارهای ایده آل، تعریف شده اند. معیارهای بیماری می توانند در تشخیص بیماری کمک نمایند و از نظر حقوقی و جزایی مورد توجه قرار گیرند.

نکته جالبی که در متون اسلامی به وضوح جلب توجه می نماید, این است که تظاهرات اختلال روانی را به عنوان بیماری تلقی کرده اند و تنها در هنگامیکه علایم قطع ارتباط با واقعیت، که به عنوان جنون مطرح شده است وجود دارد, فرد از انجام تکالیف مذهبی معاف می شود و حق دخالت در دارایی خویش را ندارد و پس از رفع علایم می تواند امور عادی خویش را انجام دهد.

پیامبر اسلام(ص) حتی از کاربرد لغت مجنون برای افرادی که تظاهرات روانی دارند اکراه دارند؛ و این افراد را تنها به نام “بیمار” می خوانند.

با وجود آنکه عنوان جنون و مجنون به عنوان یک حکم حقوقی و یا جزایی در قرآن مجید به کار نرفته است، و پیامبر اسلام(ص)  هم, فرد مبتلا به تظاهرات صرع و اختلال روانی را مجنون تلقی نمی کنند و عنوان بیمار را مطرح می نمایند، ولی در فقه اسلام لغات مزبور، به کار رفته اند. منظور از جنون “ایجاد پوشش” بر عقل است و مفاهیمی که در بین بعضی مردم شایع است و آن را مشتق و ناشی از جن زدگی می دانند هیچگونه اصل اسلامی ندارد. تعریف جنون در کتب تفسیر و فقهی به این صورت آمده است.

لغت “جنون” از جن به معنای پوشیدن و مستور کردن است. به عنوان مثال،”فلمّا جنّ علیه اللیل: چون ظلمت شب او را پوشانید”(انعام:86). به قلب جنان گویند که در میان بدن پوشیده است. بچه رادر رحم مادر،  از آن رو، جنین گویند که شکم مادر او را پوشانده و جنین بمعنی مجنون و  پوشانده شده است. “مجنون” کسی است که عقلش پوشانده شده است.

در کتب فقهی،  جنون به عنوان زوال عقل و یا اختلال آن،  به نوعی که مانع جریان رفتار و گفتار بر موازین عقلی باشد تعریف شده است.

در مجموع،  لغت جنون که در معیارهای اسلامی بکاررفته است, مفهوم قطع ارتباط با واقعیت را نشان می دهد که صرفنظر از عامل به وجود آورنده آن مورد استفاده قرار می گیرد. به این صورت،  قطع ارتباط با واقعیت را که در تظاهرات پسیکوزی اسکیزوفرنی، اختلالات خلقی، پسیکوزهای عضوی، واکنشی ، ناشی از وابستگی های دارویی و الکلیسم مشاهده می نماییم شامل می گردد.

تعابیر دیگری که در متون اسلامی در مورد اختلال های  روانی به کار رفته اند، “سفاهت” و “ضعف” می باشند، و در قرآن مجید چنین می بینیم:

“و اگر کسی که حق بر ذمه او است، سفیه  یا (از نظر عقل) ضعیف (و مجنون) است یا (به خاطر لال بودن،) توانایی بر املا کردن ندارد، باید ولی او (به جای او،) با رعایت عدالت املا کند(بقره:282).

سفیه چنین تعریف گردیده است:

“سفیه فردی است که قدرت نگهداری دارایی و توجه به حال خود را ندارد و دارایی خود را نابه جا مصرف می نماید و معاملات او بر اساس زیرکی و جلوگیری از مغبون شدن نیست. وقتی نامبرده در به دست آوردن و مصرف دارایی از معیارهای و روشهای عادی خارج می شود، توسط مردم عادی شناسایی می گردد

 در بعضی متون نیز،  سفاهت بمعنی حماقت و سفیه بمعنی احمق تعبیر شده است.

عنوان سومی که در معیارهای اسلامی برای تظاهرات روانی جلب توجه
می نماید، ضعیف است. این عنوان که به همراه عنوان سفاهت در قرآن نیز آمده است به این ترتیب تعریف شده است، که در مقابل دریافت یک شیء خاص, بهای آن را دو مقابل می پردازد. چنانکه مشاهده می شود, اختلال در محاسبه اساس تشخیص این نوع از تظاهرات روانی است.

به نظر می رسد سفاهت، عقب ماندگی هوشی شدید و مراد از ضعیف بودن، ابتلای به عقب ماندگی هوشی خفیف است.

حالت تحریک پذیری و عصبانیت نیز در معیارهای اسلامی به عنوان نوعی جنون تلقی شده است. علی(ع) دلیل چنین تلقی را پشیمان شدن فرد از اعمال خود مطرح می کند و در صورتیکه فرد از اعمال خویش پشیمان نشود از درجه استقرار یافته جنون برخوردار است. به نظر می رسد، چنین تلقی در ضمن آنکه یک واقعیت را بیان می دارد, مخصوصا به منظور آموزش افراد، در مورد پیش گیری از حالت تحریک پذیری کمک موثری می کند و جنبه های حقوقی و جزایی جنون در اینمورد پیاده نمی گردند.

معیار سلامت روانی در مکتب اسلام

معیار سلامت روانی در مکتب اسلام، تحت عنوان “رشد” به کار رفته است. لغت “رشد” به معنای قایم به خودبودن، هدایت، نجات، صلاح و کمال آمده است.

چنانکه مشاهده می گردد، دستیابی به حداقل رشد، مجوزی برای انجام کارهای مستقل،انجام معاملات و دخالت در دارایی تلقی شده است و در این مورد، معنای قایم به خودبودن و توانایی زندگی مستقل داشتن، بیشتر مورد توجه است.

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بر چند مسئله در مورد سفاهت و رشد و تشخیص این دو از یکدیگر با توجه به آیات 6-5 سوره نساء تاکید می نماید:

1-“سفه” به معنای سبک عقلی است و در اصل به معنای مطلق سبکی به کار می رود. مثلا جامه ای که پارچه اش پست است به نام ثوب سفیه گفته می شود. ولی این لغت در سبکی عقل بیشتر به کار رفته است. مراد از سفیه،  کسی ست که در امور دنیوی خود سبک رای است و گاهی هم،  بر فردی که در امور دینی بی مبالات است اطلاق می گردد.

2- چون افراد سفیه قادر به حفظ دارایی خود نیستند، حق دخالت در آن را ندارند و باید تحت نظر اولیای آنها به کارهای تولیدی مصرف شود و از منافع آن، زندگی این افراد تامین گردد و این عمل یک وظیفه اسلامی است.

3- با افراد سفیه،  اگرچه از تصرف در اموال خود محروم می باشند، باید با روش انسانی برخورد شود.

4- به منظور کشف دستیابی فرد به رشد, باید تحت آزمایشهای مکرر قرار گیرد تا شایستگی او جهت دخالت در اموال خویش و زندگی مستقل،  مورد تایید قرار گیرد.

5- اگر چه معیار انجام عبادات در اسلام, تنها رسیدن بسن بلوغ می باشد ولی مجوز دخالت در اموال و زندگی مستقل،  دستیابی به رشد است، زیرا اگر اسلام مسئله رشد را در امور مالی و نظایر آن چون ازدواج نادیده می گرفت موجب اختلال نظام اجتماعی می شد.

بعضی مفسران، معیار رشد را با ارزیابی قدرت دخالت در دارایی دانسته و توصیه می کنند مثلا مخارج یکماهه را به وی تسلیم نماید در صورتی که به جا خرج نمود،  دلیل دستیابی به رشد است و می تواند در اموال خود دخالت داشته باشد. در مورد دختران نیز آزمایش آنها در کارهای دستی توصیه شده که چنانکه از عهده کار برآیند،  نشان رشد آنها است و می توانند در اموال خود،  دخالت نمايند.

عنوان دیگری که در قرآن در مورد معیار سلامت روانی بکار رفته است،  رسیدن به حد بلوغ و رشد هر دو است که تحت عنوان دست یابی به کمال قدرت “اشد” (با ضم شین) مطرح شده است(حج:5).

منظور از این حالت، اجتماع قدرت بدنی و فکری، نیرو و تمیز است. عده ای از مؤلفان،  این لغت را مرادف با رشد می دانند و در مجموع به عنوان دوره ای از زندگی انسان که بلوغ جسمی و رشد هر دو را دارا می باشد و بین دوره طفولیت و پیری قرار گفته است، مطرح می باشد.

براي مطالعه متن اصل مقاله به كتاب “بررسي مقدماتي روان شناسي اسلامي براي دانشجويان” از انتشارات دانشگاه علوم پزشكي مشهد(1388) مراجعه فرماييد. در صورت تمايل به دريافت كتاب با پست سفارشي با ما تماس بگيريد:

E-mail: hosseinisab@gmail.com 

پیمایش به بالا